زیرپلکتآسمانپرمیشودفصلبهار

#زیر_پلکـــت_آسمان_پـــر_میشــود_فصل_بهار
چشمهایم خستـــه شــد پایان بده این انتظار
خاطرت آزرده از این روزهای سخت شد
گریه کن شاید بخندد بوتـــه های بیشه زار
بیش از این ما را مرنجان دشتها بیمـــار شد
با حضورت سبز کن شاخــــه های پرغبار
آهوان خستــــه را در دامن صحـــرا ببین
در کنار برکـــــه های خالی این بوته زار
خشکسالی خوش نمیایـــد به چشم شاپرک
روح نا آرامشان پر میکشـــد تا چشمه سار
با شروع فصل باران بره میرقصد به کوه
کوه جان میگیرد و جان میدهـــد بر جویبار
گرچه منهم بی نیاز از برف و باران نیستم
چشمهایم از عطـش روز و شب شد اشکبار...
دیدگاه ها (۰)

#نازنینے_تو_ولے_در_حدّ_خویش...

"برو آنجا که تو را منتظرند"

#تنم_بپوسد_و_خاکم_به_باد_ریزه_شودهنوز مهر تو باشد در استخوان...

#تقدير_من_اين_نيست_كه_در_خواب_بميرميا خاطره باشم تهِ يك قاب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط