سهدقیقهدرقیامت

📚#سه_دقیقه_در_قیامت
#ادامه_تنهایی

چیز هایی كه من ديدم توهم بوده؟!
دو سه روز بعد، خبر مرگ آن جوان پخش شد. بعد هم تشييع
جنازه و مراسم ختم همان جوان برگزار شد!
من مات و حيران مانده بودم كه چه شد؟ از دوست ديگرم كه با
خانواده آنها فاميل بود سؤال كردم: علت مرگ اين جوان چه بود؟
گفت: بنده خدا تصادف كرده.
من بيشتر توي فكر فرو رفتم. اما خودم اين جوان را ديدم. او حال و
روز خوشي نداشت. گناهان و حق الناس و... حسابي گرفتارش كرده
بود. به همه التماس ميكرد تا كاري برايش انجام دهند.
چند روز بعد، يكي از بستگان به ديدنم آمد. ايشان در اداره برق
اصفهان مشغول به كار بود.
البهالي صحبتها گفت: چند روز قبل، يک جوان رفته بود باالي
دكل برق تا كابل فشار قوي را قطع كند و بدزدد. ظاهراً اعتياد داشته
ً و قبال هم از اين كارها ميكرده. همان باال برق خشكش ميكند و به
پايين پرت ميشود.
خيره شده بودم به صورت اين مهمان و گفتم: فالني رو ميگي؟
شما مطمئن هستي؟
گفت: بله، خودم باال سرش بودم.
اما خانوادهاش چيز ديگهاي گفتند.
دیدگاه ها (۱)

مجموعه شهدایی🕊#ورق_بزن#رفیق‌شهیدم #من_دوستت_دارم

مجموعه شهدایی 🕊#ورق_بزن#من‌دوست‌دارم#رفیق‌شهید❤️

📚#سه_دقیقه_در_قیامت❤#تنهایی ان روز در بيمارستان، با دعا و ال...

📚#سه_دقیقه_در_قیامت❤#ادامه_دکتر برادرم گفتم هرطور شده به او ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط