اولین باری که دیدمش دقیقا مطمئن نبودم که دوستش دارم اول

اولین باری که دیدمش، دقیقا مطمئن نبودم که دوستش دارم. اولین باری که دلم خواست کسی رو بغل کنم، فهمیدم عاشقش شدم.
گاهی وقتا زندگی خلاصه می‌شه بین سلام اول و خداحافظی آخر.
به خودم که اومدم، هنوزم هر بیست و چهار ساعت می‌شد یه شبانه روز.
هنوزم هفته، هفت روز داشت و به هر دوازده ماه می‌گفتند یه سال.
به خودم که اومدم، دیگه خودم نبودم.
بعد از اون انگار، روزا کوتاه‌تر شده بود و دلِ آسمون بیشتر می‌گرفت.
بعد از اون چاه تنهاییم عمیق‌تر شده بود و هر شب بارون میومد.
انگار فقط اومده بود که بفهمم، روزای بعد از اون، اسمش «زندگی» نیست.

پویا جمشیدی
دیدگاه ها (۶)

من میدونم دوستم داری،ولی تو بازم بگومحض محکم کاری بگومحض عاش...

#انرژی_مثبت ✅باورهای مثبت را برگزینید؛✅باورهای شما همان افکا...

کسی چه میدونهشاید توام وقتی دلت میگیره به من فکر میکنی! #جمل...

‏مهربونا دلشون حتی برای اونایی کهدلشونو شکستن هم تنگ میشه......

زندگیِ من یک داستان تکراری بود ... همه می خواستند صدایشان را...

چپتر ۱ (نه تومیوکا سان)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط