خندید دستشو گذاشت زیر چونش گفت انگاری تو دلم دارن رخت

خندید، دستشو گذاشت زیر چونش گفت: انگاری تو دلم دارن رَخت میشورن ، یه آشوبِ خاصی توشه ، بیزار شدم از تموم این آدما ، می‌دونم این بدیاشون دست خودشون نیستا ولی خب...
اینباری دستشو از زیر چونش برداشت بهم نگاه کرد گفت : ولی تو با خودت آشتی کن ، این دنیا ارزش هیچیو نداره




#خاص #جذاب #بینظیر #قشنگ #زیبا #شیک #هنری
دیدگاه ها (۱)

ادمای عجیبی هستیم..در گذشته هایمان سردرگمیم...اینده را به خا...

‏ازدنیای شما خفتن و بی‌خبری رادوست دارم!=))🙂🌱.. #خاص #زیبا #...

اما پاییز که همیشه صدای خش‌خشِ برگ‌ها در گذرها نیست! پاییز ک...

بعضی ها مغرور به نظر می رسند ولی در واقع ، همانند کسی که «از...

معشوقه دشمن P¹⁸ساعت پنج بود.طبق معمول هم هیونا اماده بود.رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط