خوندن بدون لایک و کامنت حرامه

خوندن بدون لایک و کامنت حرامه.
p6
you and me

ویو ا/ت.

همینطور که نزدیکم میشد گفت.
تهیونگ:اسمت چیست؟ (سرد)
همینطوری که بدون ترس جلویش ایستاده بودم لب زدم.
ا/ت:اسمم ا/ت برای چی میپرسید؟
تهیونگ روبه یکی از نگهبانان.
تهیونگ:همه رو توی یه سلول ببرید به جز این یکی که پروعه.
ا/ت با تعجب نگاهش میکرد.

تهیونگ:چیه شاهزاده ندیدی تاحالا؟
ا/ت:چرا دیدم ولی خود شیفته تاحالا ندیدم.
تهیونگ عصبی دادی کشید.

تهیونگ:دختره بی حیا، نگهبانا این دختر رو هرچه زود تر از اینجا ببرید.
نگهبانا زود به سمت دختر هجوم اوردند ودختر را به سمت اتاقی که در بزرگی داشت هدایت کردند.

دختر تنها رویه تخت بزرگی که در ان اتاق بود نشست با خود فکر میکر ولی متوجه باز شدن در نشد.


ویو تهیونگ.
دختره رو که اوردن قلبم داشت از جاش در میومد خیلی خوشحال بودم که میبینمش ولی غرورم اجازه هیچ کاری رو بهم نمیداد.
پس رفتم جلو بعد اینکه این حرفو بهم زد با خودم خندیدم ولی بخواطر اینکه نشون ندم عصبی و باداد بهش گفتم.

دوست نداشتم حتا نگهبانا بهش نگاه هم کنن واسه همین دادم اونو بردن تو اتاق خودم.

ویوا/ت.

بعد چند دقیقه متوجه فردی درون اتاق شدم وقتی نگاهش کردم نفسم قطع شد قدم به قدم به جلو میومد ولی با تعجب نگاهش میکردم که لب باز کرد.
تهیونگ:واقعا بی نقصی‌.(خمار)
ا/ت:برای چی منو اوردین اینجا.

تهیونگ:ازهمون موقع توی باغی که دو طرفه بود دیدمت عاشقت شدم ولی فکر میکنم این عشق یک طرفه باشه اگه میخوای بری برو جلوت رو نمیگیرم ولی من همیشه به یاد دارمت.
ا/ت:


ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۱)

پیج دومم ازجونگکوک دنبال شه https://wisgoon.com/jkandv

وایب رمان البته میدونم شما تصوراتتون قویه میدونم الان براش ب...

اگه گفتین من کدومه ام دیشب عکس گرفتیم در خونمون

خون‌آشام جذاب من(P:3)

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁸جونگکوک: خودت متوجه خطایی که کردی شدی.......

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط