پارت
پارت 42
(ارشام)
از وقتی متین بهم زنگ زد ترسم بیشتر شد. ولی معلوم نیست
خود رادوین چقدر ترسیده.
مطمئن بودم که اگه ما سه تا پسرا با نفس اونو دیده باشیم
حتما هلیا و ترنم هم دیدن . از چهره هاشون معلوم بود.
ولی اون خون آشام بیشتر خودشو به رادوین و نفس نشون
داده . اون بیچاره ها معلوم نیست چه زجری بکشند.
ولی آینده اصلا معلوم نیست . شاید زندگی مون مثل اول بشه
و پر از آرامش باشه ولی ممکنه ام که تا آخر عمر پر از ترس و
وحشت از یک اتفاق باشه. باید این جور موقع ها از ترنم هم
مشورت میگرفتم . شاید اونم نیاز داشته باشه با یکی حرف
بزنه. از اتاق رفتم بیرون دیدم رو مبل نشسته و تو فکره
من ؛ ترنمم
جوابی نداد معلوم بود بد جور تو فکره
من : ترنم خانوم
دیدم نه اصلا اینجا نیست . رفتم کنارش روی مبل افتادم
که یهو جا پرید .
ترنم : عهههه چرا این جوری میای
من: چون چند بار صدات کردم جواب ندادی
ترنم : 'حالا چون من جواب ندادم تو باید این جوری بیای؟؟
من : بعله . پس چه جوری بیام
ترنم: با ملایمت میان یه دستی جلو صورت طرف تکون میدن
یه نوازشی یه چیزی
من : من این جوری بلد نیستم .
ترنم : خببب خودم یادت میدم . به هم میرسیم
من : اینا رو ول کن . کجا سیر میکنی.؟؟؟ اینجا نبودی
ترنم : آرشام یه چیزی بگم دعوام نمیکنی؟
من: خداییش من کی دعوات کردم که این بار دوم باشه؟؟
ترنم : خب من اون اول حرفاتون با متین فال گوش وایسادم
من : خب ؟؟!!
ترنم: آرشام خیلیییی میترسم؟ !!!!!!!
من : ترس از چی ؟؟ نترس خودمون یه کاریش میکنیم. نمیشه
که کل زندگی مون با ترس باشه که . اصلاً نگران نباش
خودمون درستش میکنیم
(ارشام)
از وقتی متین بهم زنگ زد ترسم بیشتر شد. ولی معلوم نیست
خود رادوین چقدر ترسیده.
مطمئن بودم که اگه ما سه تا پسرا با نفس اونو دیده باشیم
حتما هلیا و ترنم هم دیدن . از چهره هاشون معلوم بود.
ولی اون خون آشام بیشتر خودشو به رادوین و نفس نشون
داده . اون بیچاره ها معلوم نیست چه زجری بکشند.
ولی آینده اصلا معلوم نیست . شاید زندگی مون مثل اول بشه
و پر از آرامش باشه ولی ممکنه ام که تا آخر عمر پر از ترس و
وحشت از یک اتفاق باشه. باید این جور موقع ها از ترنم هم
مشورت میگرفتم . شاید اونم نیاز داشته باشه با یکی حرف
بزنه. از اتاق رفتم بیرون دیدم رو مبل نشسته و تو فکره
من ؛ ترنمم
جوابی نداد معلوم بود بد جور تو فکره
من : ترنم خانوم
دیدم نه اصلا اینجا نیست . رفتم کنارش روی مبل افتادم
که یهو جا پرید .
ترنم : عهههه چرا این جوری میای
من: چون چند بار صدات کردم جواب ندادی
ترنم : 'حالا چون من جواب ندادم تو باید این جوری بیای؟؟
من : بعله . پس چه جوری بیام
ترنم: با ملایمت میان یه دستی جلو صورت طرف تکون میدن
یه نوازشی یه چیزی
من : من این جوری بلد نیستم .
ترنم : خببب خودم یادت میدم . به هم میرسیم
من : اینا رو ول کن . کجا سیر میکنی.؟؟؟ اینجا نبودی
ترنم : آرشام یه چیزی بگم دعوام نمیکنی؟
من: خداییش من کی دعوات کردم که این بار دوم باشه؟؟
ترنم : خب من اون اول حرفاتون با متین فال گوش وایسادم
من : خب ؟؟!!
ترنم: آرشام خیلیییی میترسم؟ !!!!!!!
من : ترس از چی ؟؟ نترس خودمون یه کاریش میکنیم. نمیشه
که کل زندگی مون با ترس باشه که . اصلاً نگران نباش
خودمون درستش میکنیم
- ۱.۶k
- ۱۳ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط