پارت یک
پارت یک
ت: با صدای فاکی زنگ گوشیم بیدار شدم یادم افتاد اولین روزم تو این دبیرستانه ..... شدست رفتم یه دوس ۱۰ مینی گرفتم لباس دبیرستانم پوشیدم و به آرایش گشنگ کردم و رفتم دبیرستان هیچی نخوردم ولی یه اونیگیری برداشتم که اگه گشنم شد بخورم
کوک: هعی با صدای اون فلان فلان شده گوشیم بیدار شدم یهو دیدم مث سگ دیرم شده وادفاخخخخخ ولی خب برام مهم نبود لباسه دبیرستانم پوشیدم با آرامش نودل گوشتم خوردم اوم لعنتی چه خوشمزه بود
خب خب ادمینتون الان میگه:
ت رسیده بود کولشم پشتش اما نمیدونس کجا بشینه و تا وقتی معلم بیاد سر پا بود
پایان
معلم چوی: سلام تو باید ت باشه درسته؟؟
ت: بله فقط یه سوال من کجا بشینم خیلی وقته سرپام
معلم چوی: اوه راس میگی برو پیش اون دختره یونا بشین
ت: ام چشم
ت تو ذهنش: فاخ چه معلم ژذابی دارم خط فکش عاح
از نظرم ادمین: ت داشت خیالاتشو ادامه میداد که یهو همون دخترا یونا برگش گف
یونا: سلام من کیم یونا هستم میای باهم دوس بشیم
ت: هان چی اوه اره حتما
از نظرم ادمین: داشتن زرت پرت میکردم
که معلم چوی گفت: جوگکوک هنوز نیومده
دانش اموزا: نه
معلم چوی: کیم یونا
یونا: بله آقای چوی
معلم چوی: تهیونگ برادرت نیومده
یونا : نه حتما تو راهن
ادمین: در همین حین در بازشد کوک و تهیونگ اومدن و نشستن سرجاشون
معلم چوی: یک اینکه تنبیه میشید دو سلامتون کجا رفته
کوک و تهیونگ: آقا غلت کردیم سلام
معلم چوی: باشه ت
ت: بله
معلم چوی: معلم چوی بیا خودتو معرفی کن
ت: ام چشم بلد شدم و با لبخند مهربونی گفتم سلام من ت هستم دانش اموز جدید دبیرستان.... هستم
یکی از بچه ها گفت: آیا اصالتا کره ای هستی؟؟؟
ت: ام نه من یه رگم کره ای و یه رگم ایرانی هست
............
ت: با صدای فاکی زنگ گوشیم بیدار شدم یادم افتاد اولین روزم تو این دبیرستانه ..... شدست رفتم یه دوس ۱۰ مینی گرفتم لباس دبیرستانم پوشیدم و به آرایش گشنگ کردم و رفتم دبیرستان هیچی نخوردم ولی یه اونیگیری برداشتم که اگه گشنم شد بخورم
کوک: هعی با صدای اون فلان فلان شده گوشیم بیدار شدم یهو دیدم مث سگ دیرم شده وادفاخخخخخ ولی خب برام مهم نبود لباسه دبیرستانم پوشیدم با آرامش نودل گوشتم خوردم اوم لعنتی چه خوشمزه بود
خب خب ادمینتون الان میگه:
ت رسیده بود کولشم پشتش اما نمیدونس کجا بشینه و تا وقتی معلم بیاد سر پا بود
پایان
معلم چوی: سلام تو باید ت باشه درسته؟؟
ت: بله فقط یه سوال من کجا بشینم خیلی وقته سرپام
معلم چوی: اوه راس میگی برو پیش اون دختره یونا بشین
ت: ام چشم
ت تو ذهنش: فاخ چه معلم ژذابی دارم خط فکش عاح
از نظرم ادمین: ت داشت خیالاتشو ادامه میداد که یهو همون دخترا یونا برگش گف
یونا: سلام من کیم یونا هستم میای باهم دوس بشیم
ت: هان چی اوه اره حتما
از نظرم ادمین: داشتن زرت پرت میکردم
که معلم چوی گفت: جوگکوک هنوز نیومده
دانش اموزا: نه
معلم چوی: کیم یونا
یونا: بله آقای چوی
معلم چوی: تهیونگ برادرت نیومده
یونا : نه حتما تو راهن
ادمین: در همین حین در بازشد کوک و تهیونگ اومدن و نشستن سرجاشون
معلم چوی: یک اینکه تنبیه میشید دو سلامتون کجا رفته
کوک و تهیونگ: آقا غلت کردیم سلام
معلم چوی: باشه ت
ت: بله
معلم چوی: معلم چوی بیا خودتو معرفی کن
ت: ام چشم بلد شدم و با لبخند مهربونی گفتم سلام من ت هستم دانش اموز جدید دبیرستان.... هستم
یکی از بچه ها گفت: آیا اصالتا کره ای هستی؟؟؟
ت: ام نه من یه رگم کره ای و یه رگم ایرانی هست
............
۳.۴k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.