دلم گرفته هوای بهار کرده دلم
دلم گرفته هوای بهـــــــار کرده دلم
هوای گریه ی بی اختیار کرده دلم
رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را
هوای یک شب دنبــــــاله دار کرده دلم
بیــــا بیـــــــا که برای سرودن بیتی
هزار واژه ی خونین قطار کرده دلم
به هر تپش که نفس تازه می کند باری
مرا به زیســتن امــــیّدوار کرده دلـم
کنون که آخر پیری نمانده دندانی
غزال خوش خط و خالی شکار کرده دلم
بخند ای لب خونین لب ترک خورده
دلم شکسته!
هوای انار کرده دلم .
سعید بیابانکی
هوای گریه ی بی اختیار کرده دلم
رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را
هوای یک شب دنبــــــاله دار کرده دلم
بیــــا بیـــــــا که برای سرودن بیتی
هزار واژه ی خونین قطار کرده دلم
به هر تپش که نفس تازه می کند باری
مرا به زیســتن امــــیّدوار کرده دلـم
کنون که آخر پیری نمانده دندانی
غزال خوش خط و خالی شکار کرده دلم
بخند ای لب خونین لب ترک خورده
دلم شکسته!
هوای انار کرده دلم .
سعید بیابانکی
- ۱.۸k
- ۰۶ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط