گس لایتر/ادامه پارت ۳۰۸
جیمین: قهوه میخوری؟
بایول: بله...
از روی مبل بلند شد و سمت آشپزخونه رفت...
توی در ایستاد و دستاشو توی هم گره کرد و به جیمین چشم دوخت که فنجون رو زیر قهوه ساز میگرفت...
بایول: ازم ناراحتی؟
پوزخندی زد...
جیمین: برای چی باید ازت ناراحت باشم؟ خیلی داری سخت میگیری!
بایول: خودمو جات گذاشتم... و اگر من جای تو بودم ناراحت میشدم...
سکوت کرد... سینی کوچیکی رو برداشت و دوتا فنجون قهوه رو روش گذاشت... به طرف بایول اومد و با لبخند سینی رو جلوش گرفت...
جیمین: میشه اینو ببری تا من میام؟
از دستش گرفت و به پذیرایی برگشت...
جیمین دوتا کروسانت رو کنار هم گذاشت و پیش بایول رفت....
روبروش نشست و با لبخند گفت:
جیمین: ساعت یک ظهره ولی من میخوام صبحونه بخورم... امیدوارم این تنبلی من تو ذوقت نزنه....
خیره نگاهش میکرد و از اینکه جیمین مدام بحثو عوض میکرد تقریبا ناراحت شد...
بایول: جوابمو ندادی!
ازم ناراحتی؟...
نفس عمیقی رو با صدا کشید و فهمید که باید جوابشو بده...
جیمین: نه عزیزم... ناراحت نیستم... تو کاری نکردی... در ضمن... لابلای اینکه همش چک میکنی دیگران ازت ناراحت نشن یکمم به دل خودت فک کن!...
با جمله ی جیمین جا خورد... یعنی فهمیده بود که بخاطر ناراحت نشدن جیمین میخواد باهاش ازدواج کنه؟...
با تردید پرسید:
-کنایه بود؟...
خندید... تیکه ای از کروسانتش رو برید و قبل اینکه توی دهنش بزاره گفت: برای چی باید کنایه بزنم؟
تو همیشه نگران دل آدمایی... از بچگیم همینطور بودی... این خوبه ولی تا زمانیکه خودتو زیر پا نذاری... من که چند بار گفتم ناراحت نیستم این همه وسواس نداشته باش... بعدشم... مگه من اصن دلم میاد ازت ناراحت بشم؟...
حرف آخرشو با کمی عشوه گفت که باعث شد بایول خجالت بکشه... و بخاطرش سکوت کرد...
بعد از چند لحظه سکوت بحث جدیدی مطرح کرد که جیمین رو شوکه کرد...
بایول: بیا تا آخر هفته عروسی کنیم....
سریعا فنجون قهوه رو روی میز گذاشت چون از شنیدن این جمله جا خورد و قهوه توی گلوش پرید...
شروع به سرفه زدن کرد...
بایول: چی شددد؟ خوبی؟...
با بالا آوردن دستش نشون داد که حالش خوبه....
جیمین: خیلی یهویی گفتی! (سرفه)...
شوک شدم
بایول: بنظرم فقط اینکار میتونه باعث بشه جونگکوک دست برداره!
جیمین: اینطوری فک میکنی؟
بایول: آره
جیمین: باشه... من که بیشتر از تو دلم میخواد زود ازدواج کنیم!
بایول: خب... من هماهنگ میکنم... پس فردا بریم لباس عروس انتخاب کنیم باهم... میای باهام... نه؟
جیمین: معلومه که میام... حتما
دیدگاه ها (۷۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.