روزگار سرد

روزگار سرد
می دانی دل من
از چه سوخت؟

هر که را در شهر دیدم
هیزم تر می فروخت
#متین_شریفی
دیدگاه ها (۱)

اینجا هوا نه ابری اَست نه آفتابی پُر از ریز گَردِ خاطراتِ تو...

بسته راه نفسم بغض و دلم شعله ور استچون یتیمی که به او فحش پد...

.روزے سر از تابوت برمی‌دارمو براے شما ڪہ مهربان نبودیددستی ت...

به یکدیگر عشق بورزید، اما از عشق بند مسازید: بگذارید عشق، در...

عاشق نشدی زاهد ، از  عشق چه می دانی یک مهر زِ او دیدم ، از غ...

❁﷽❁دل اگر یار نبیند،جگرش می‌سوزد؛ جگرم سوخت، ز بس خواب حرم ...

می دانی..؟آدم های ِ ساده..ساده هم عاشق می شوند..ساده صبوری م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط