دختر: بابا؟!
دختر: بابا؟!
بابا: جونه بابا؟!
دختر: چرا تو داری قاقالی لی درست میکنی؟!
بابا: مگه تو فضولی؟! تو فقط بخور...
دختر: اِاِاِ... بابا بگووو؟؟
بابا: خب توله ی من مامانی مریض شده باید استراحت کنه...
دختر: هر کسی که مریض میشه دیگه نمیتونه قاقالی لی درست کنه؟!
بابا: آره دیگه... فقط باید استراحت کنه...
دختر: بابایی؟!
بابا: جونه بابایی؟!
دختر: تو مامان و بیشتر دوست داری یا منو؟!
بابا: توله سوالای سخت میپرسی هاا...
دختر: بگوو دیگه بابایی؟!
بابا: مامانی رو...
دختر: پس من چی؟!
بابا: ای جانم... تو رو هم دوست دارم ولی مامانتو بیشتر دوست دارم...
دختر: چرا؟؟
بابا: خب عشقمه دیگه...
دختر: بابایی؟!
بابا: جونه بابایی؟!
دختر: منم مامانی رو بیشتر از تو دوست دارم...
بابا: ای شیطون...
دختر: اِ خب قاقالیای مامانی از مال تو خوشمزه تره...
بابا: باشه توله تسلیم... مامانی رو از من بیشتر دوست داشته باش...
حالا بپر تو بغل بابا خستگیش در بره...
دختر: آخ جون... دوست دارم بابایی...
بابا: چیشد؟؟ تو که گفتی مامانو دوست داری...
دختر: آآآآره... ولی مامان که الان اینجا نیست... ツ ツ بهش نگیاااا...
بابا: جونه بابا؟!
دختر: چرا تو داری قاقالی لی درست میکنی؟!
بابا: مگه تو فضولی؟! تو فقط بخور...
دختر: اِاِاِ... بابا بگووو؟؟
بابا: خب توله ی من مامانی مریض شده باید استراحت کنه...
دختر: هر کسی که مریض میشه دیگه نمیتونه قاقالی لی درست کنه؟!
بابا: آره دیگه... فقط باید استراحت کنه...
دختر: بابایی؟!
بابا: جونه بابایی؟!
دختر: تو مامان و بیشتر دوست داری یا منو؟!
بابا: توله سوالای سخت میپرسی هاا...
دختر: بگوو دیگه بابایی؟!
بابا: مامانی رو...
دختر: پس من چی؟!
بابا: ای جانم... تو رو هم دوست دارم ولی مامانتو بیشتر دوست دارم...
دختر: چرا؟؟
بابا: خب عشقمه دیگه...
دختر: بابایی؟!
بابا: جونه بابایی؟!
دختر: منم مامانی رو بیشتر از تو دوست دارم...
بابا: ای شیطون...
دختر: اِ خب قاقالیای مامانی از مال تو خوشمزه تره...
بابا: باشه توله تسلیم... مامانی رو از من بیشتر دوست داشته باش...
حالا بپر تو بغل بابا خستگیش در بره...
دختر: آخ جون... دوست دارم بابایی...
بابا: چیشد؟؟ تو که گفتی مامانو دوست داری...
دختر: آآآآره... ولی مامان که الان اینجا نیست... ツ ツ بهش نگیاااا...
۲۶.۲k
۰۴ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.