من ماهت میشم تو خورشیدم🤍🙃🐾
من ماهت میشم تو خورشیدم🤍🙃🐾
پارت۴۰
دکتر:خوب خانوم کرمی معاینه شدن میتونن مرخص بشن
پانیذ:ممنون ولی لازم نبود به ایشون بگین من خودم هستم
رضا:تا اینو گف انگار قلبمو آتیش زدی
پانیذ:کاراشو هم خودم انجام میدم
رضا:نمیخاد عشقم خودم انجام میدم
پانیذ:به من نگو عشقم *اداشو دراورد*
رضا:آما
پانیذ:اما نداریم
رضا:دکتر چیکارکنم باهام قهره
دکتر:فضول نیستم ولی برو ازش عذر خواهی کنو گل براش بگیر
رضا:واقعا جواب میده
دکتر:ولی با ذوق شوق خوشحالی تنها چیزی که مهنه اینه که همش بخندونیش اون موقعس که میفهمه زندگی با عشق قشنگتر میشه✨️
رضا:ممنونم
دیانا:رضا تو برو با پانیذ راه بیوفتین به ویلا برین منو ارسلان هم وقتی خوب شد باهم میریم تهران
رضا:نه بابا خیر سرمون اومدیم کیش هنوز روز دومه ما قرار یه هفته بمونیم
دیانا:باشه پس روزی که میخاستیم بیایم برامون لوکیشن بفرست با اسنپ بیایم
رضا:باشه اوکی بای
پانیذ:داشتم قدم میزدم هوا خیلی خوب بود بارون میومد لذت میبردم که سر کله اون رضا دوباره پیدا شد سعی کردم دور شم ازش ولی هی میومد نزدیکم
رضا:عشقم!عشقم!عشقممم!
پانیذ:اعصابم بهم ریخت ولی به روی خودم نیاوردم هوفف
رضا:آقاااا جوابمو بده دیگه عشقم*یارو لحنه هست که میگه اسلاید دو میزارمش*
پانیذ:وایسادم برگشتم با عصبانیت نگاش کردم گفتم نمیخای ولم کنی نیمساعته دنبالم راه افتادی که چی آه برو به زندگیت برس از اولش هم ما بدرد هم نمیخوردیم
رضا:من که بدون تو یه لحظه دیگه نمیتونم زنده بمونم تروخدا ببخشم میدونم سر چی از دستم ناراحتی یهو گل رو از پشتم درآوردم
پانیذ:فک میکنی خر میشم ولی میبخشمت
رضا:هورااااا حالا بریم سوار ماشین بشیم یه چیز بخوریم
پانیذ:توعم که همیشه گشنه ای هوفف بریم
پارت۴۰
دکتر:خوب خانوم کرمی معاینه شدن میتونن مرخص بشن
پانیذ:ممنون ولی لازم نبود به ایشون بگین من خودم هستم
رضا:تا اینو گف انگار قلبمو آتیش زدی
پانیذ:کاراشو هم خودم انجام میدم
رضا:نمیخاد عشقم خودم انجام میدم
پانیذ:به من نگو عشقم *اداشو دراورد*
رضا:آما
پانیذ:اما نداریم
رضا:دکتر چیکارکنم باهام قهره
دکتر:فضول نیستم ولی برو ازش عذر خواهی کنو گل براش بگیر
رضا:واقعا جواب میده
دکتر:ولی با ذوق شوق خوشحالی تنها چیزی که مهنه اینه که همش بخندونیش اون موقعس که میفهمه زندگی با عشق قشنگتر میشه✨️
رضا:ممنونم
دیانا:رضا تو برو با پانیذ راه بیوفتین به ویلا برین منو ارسلان هم وقتی خوب شد باهم میریم تهران
رضا:نه بابا خیر سرمون اومدیم کیش هنوز روز دومه ما قرار یه هفته بمونیم
دیانا:باشه پس روزی که میخاستیم بیایم برامون لوکیشن بفرست با اسنپ بیایم
رضا:باشه اوکی بای
پانیذ:داشتم قدم میزدم هوا خیلی خوب بود بارون میومد لذت میبردم که سر کله اون رضا دوباره پیدا شد سعی کردم دور شم ازش ولی هی میومد نزدیکم
رضا:عشقم!عشقم!عشقممم!
پانیذ:اعصابم بهم ریخت ولی به روی خودم نیاوردم هوفف
رضا:آقاااا جوابمو بده دیگه عشقم*یارو لحنه هست که میگه اسلاید دو میزارمش*
پانیذ:وایسادم برگشتم با عصبانیت نگاش کردم گفتم نمیخای ولم کنی نیمساعته دنبالم راه افتادی که چی آه برو به زندگیت برس از اولش هم ما بدرد هم نمیخوردیم
رضا:من که بدون تو یه لحظه دیگه نمیتونم زنده بمونم تروخدا ببخشم میدونم سر چی از دستم ناراحتی یهو گل رو از پشتم درآوردم
پانیذ:فک میکنی خر میشم ولی میبخشمت
رضا:هورااااا حالا بریم سوار ماشین بشیم یه چیز بخوریم
پانیذ:توعم که همیشه گشنه ای هوفف بریم
۳.۹k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.