مثل غزلی ناب

مثل‌ِ‌‌‌ غزلی ناب
در دستِ آدمِ بی ‌سواد
یا جامِ شراب
در دستِ یک عابد!
مثل خود نویس بینِ انگشتانت
یا کاغذِ پُر از شعر با چشمهات
مثل باران،با رنگین کمان
نمیدانم با تو چه کنم!
مثلِ آفتاب با زیباییِ مهتاب
یا شب با ستاره ی دنباله دار
مثلِ کتابِ شعرم با‌ صدات
عطرِ بهشت با موهات
نمیدانم با تو چه کنم!
مثلِ جنون با من
من با عشق
عشق با ما
نمیدانم،با تو چه‌ کنم!
بگو...
تو ‌بگو تا بِدانم معنیِ این ندانستن ها
عشق‌نیست؟



#حامد_نیازی
دیدگاه ها (۱)

ما با دست های خودمان یکدیگر را از دست دادیمدر پیشگام چشم های...

هَر دویِ ما در فکرِ دیگری بودیماما تفاوتمان در این بود که،تو...

رک بگو! عاشق این بی سر و پایی یا نه؟درک تقریبا و انگار و حدو...

یادت هست روزگارم رامن برای خودم کسی بودممن برای خودم کسی هست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط