دلتنگي چيزي ست شبيه به
دلتنگي چيزي ست شبيه به
يك صفحه ي خاك خورده ،
از يك كتاب قديمي ...
مثل تنهاييِ قوري ترك خورده ي
مادر بزرگ
در طاقچه ي اتاق ...
مثل يك چتر خيس بعد از باران ...
مثل بوي چند شاخه نرگس ...
يا شايد هم چيزي شبيه به قلب من ...
در قصه ي نبودنت !
از من دوری
خیلی دور
اما من تو را همین جا قاب گرفته ام
کنـار شـعرهایم
دست هایم
ارغوان هایم
کتاب هایم
و تنهایی ام که بی تو
هر روز وسیع تر میشود
تو کجایی
اینجا زمان وزن دارد
هر ثانیه ڪه میگذرد
سنگینی نبودنت شڪسته وخمیده ترم میکند...
هر روزی که بی تو میگذرد درد نبودنت عمیق تر می شود...
يك صفحه ي خاك خورده ،
از يك كتاب قديمي ...
مثل تنهاييِ قوري ترك خورده ي
مادر بزرگ
در طاقچه ي اتاق ...
مثل يك چتر خيس بعد از باران ...
مثل بوي چند شاخه نرگس ...
يا شايد هم چيزي شبيه به قلب من ...
در قصه ي نبودنت !
از من دوری
خیلی دور
اما من تو را همین جا قاب گرفته ام
کنـار شـعرهایم
دست هایم
ارغوان هایم
کتاب هایم
و تنهایی ام که بی تو
هر روز وسیع تر میشود
تو کجایی
اینجا زمان وزن دارد
هر ثانیه ڪه میگذرد
سنگینی نبودنت شڪسته وخمیده ترم میکند...
هر روزی که بی تو میگذرد درد نبودنت عمیق تر می شود...
۱۳۹.۱k
۳۰ شهریور ۱۴۰۰