فیک کور پارت۴۶
جیمین:مادره با بچش سر محل قرار اماده کنید.
درهمین عین در ساختمان نیمه کاره.
یه پسربچه(لی سام):بدو لی دونگ بدو.(لی دونگ اسم برادر بچه اس.)
لی دونگ:هرکی اخر برسه...تنبیه میشه.
لی دونگ با سرعت میدوه به سمت ساختمون نیمه کاری و از پله ها میره بالا تا یهو جسد ار امو میبینه و خشکش میزنه و زبونش بند میاد.
لی سام:وایسا منم بیام.
لی سام از پله ها میاد بالا و لی دونگ رو میبینه.
لی سام:لی دونگ چیشده؟(لی دونگ داره میلرزه.)
لی سام میره نزدیک تر و جسدو میبینه و جیغ میزنه.
لی سام:لی دونگ بیا...بیا بریم...باید زنگ بزنیم به پلیس!
لی سام و لی دونگ از ساختمون میرن بیرون و از تلفنی که روبه روی ساختمون بود به پلیس زنگ میزنن.
لی سام:س...س...سلام.من لی سام هستم.
پلیس:بله بفرمایید چه کمکی میتونم بکنم؟
لی سام:منو برادرم توی یه ساختمون نیمه کاره یه جسد پیدا کردیم.
پلیس:میتونی ادرس این ساختمونی که میگی رو بهم بگی؟
لی سام:بل...بله..خیابان مینو کوچه ی سالین یه ساختمون نیمه کارس که بغلش یه مغازه ی که بستنش.
پلیس:مرسی..تا اومدن پلیس یک جا قایم بشید تا پلیسا بیان.
لی سام:باشه..باشه.
پایان مکالمه.
لی دونگ:چی گفت؟
لی سام:گفت الان پلیسا میان فقط باید قایم بشیم.
لی دونگ:چرا؟!
لی سام:چون اگر کسی این دوروبر باشه باید قایم بشیم که مارو نبیبنه.
لی دونگ:لی سام من میترسم میخوام برم خونه.
لی سام:لی دونگ نترس من پیشتم باشه.
لی دونگ:باشه.
اداره ی پلیس.
پلیس:قربان.
ریس:چی شده باز سرتو انداختی پایین و بدون اجازه اومدی تو؟
پلیس:ببخشید قربان اما... .(قضیع رو توضیح میده.)
ریس:باشه برو بیرون.
ا/ت:نه...نه!ریس باید همین الان بریم اونجا!
ریس:چندتا مامور خبر کن و با خودت ببر و اون بچه ام بیار باید ازش بپرسیم اونجا چیکار میکرده.
ا/ت:باشه قربان.
ا/ت و چند نفر دیگه از پلیسا به اونجا میرن.
ا/ت اولین نفر از ماشین پیاده میشه.
ا/ت:همه جارو خوب بگردید...برید برید!
لی سام:ببخشید.
ا/ت:بله.
لی سام:شما پلیس هستید؟
ا/ت:بله و شماهم باید کسی باشه که زنگ زده به اداره ی پلیس درسته؟
لی سام:بله من زنگ زدم.
ا/ت:حالت خوبه کسی یا چیزی ندیدی؟کسی اذیتت نکرد یا تهدیدت نکرد؟
لی سام:نه کسی اذیتم نکردم و چیزی هم ندیدم.منم خوبم اما بردار کوچیکم حالش خوب نیست..اون ترسیده.
پلیس:خانم ا/ت جنازه رو پیدا کردیم.
ا/ت:کی بوده؟
پلیس:کیم نامجون مقلب به ار ام.
ا/ت:چه جوری کشته شده؟
پلیس:با گلوله.
ا/ت:باشه..چیزی پیدا نکردید؟
پلیس:نه قربان.
بقیه اش پست بعد
لایک😉
درهمین عین در ساختمان نیمه کاره.
یه پسربچه(لی سام):بدو لی دونگ بدو.(لی دونگ اسم برادر بچه اس.)
لی دونگ:هرکی اخر برسه...تنبیه میشه.
لی دونگ با سرعت میدوه به سمت ساختمون نیمه کاری و از پله ها میره بالا تا یهو جسد ار امو میبینه و خشکش میزنه و زبونش بند میاد.
لی سام:وایسا منم بیام.
لی سام از پله ها میاد بالا و لی دونگ رو میبینه.
لی سام:لی دونگ چیشده؟(لی دونگ داره میلرزه.)
لی سام میره نزدیک تر و جسدو میبینه و جیغ میزنه.
لی سام:لی دونگ بیا...بیا بریم...باید زنگ بزنیم به پلیس!
لی سام و لی دونگ از ساختمون میرن بیرون و از تلفنی که روبه روی ساختمون بود به پلیس زنگ میزنن.
لی سام:س...س...سلام.من لی سام هستم.
پلیس:بله بفرمایید چه کمکی میتونم بکنم؟
لی سام:منو برادرم توی یه ساختمون نیمه کاره یه جسد پیدا کردیم.
پلیس:میتونی ادرس این ساختمونی که میگی رو بهم بگی؟
لی سام:بل...بله..خیابان مینو کوچه ی سالین یه ساختمون نیمه کارس که بغلش یه مغازه ی که بستنش.
پلیس:مرسی..تا اومدن پلیس یک جا قایم بشید تا پلیسا بیان.
لی سام:باشه..باشه.
پایان مکالمه.
لی دونگ:چی گفت؟
لی سام:گفت الان پلیسا میان فقط باید قایم بشیم.
لی دونگ:چرا؟!
لی سام:چون اگر کسی این دوروبر باشه باید قایم بشیم که مارو نبیبنه.
لی دونگ:لی سام من میترسم میخوام برم خونه.
لی سام:لی دونگ نترس من پیشتم باشه.
لی دونگ:باشه.
اداره ی پلیس.
پلیس:قربان.
ریس:چی شده باز سرتو انداختی پایین و بدون اجازه اومدی تو؟
پلیس:ببخشید قربان اما... .(قضیع رو توضیح میده.)
ریس:باشه برو بیرون.
ا/ت:نه...نه!ریس باید همین الان بریم اونجا!
ریس:چندتا مامور خبر کن و با خودت ببر و اون بچه ام بیار باید ازش بپرسیم اونجا چیکار میکرده.
ا/ت:باشه قربان.
ا/ت و چند نفر دیگه از پلیسا به اونجا میرن.
ا/ت اولین نفر از ماشین پیاده میشه.
ا/ت:همه جارو خوب بگردید...برید برید!
لی سام:ببخشید.
ا/ت:بله.
لی سام:شما پلیس هستید؟
ا/ت:بله و شماهم باید کسی باشه که زنگ زده به اداره ی پلیس درسته؟
لی سام:بله من زنگ زدم.
ا/ت:حالت خوبه کسی یا چیزی ندیدی؟کسی اذیتت نکرد یا تهدیدت نکرد؟
لی سام:نه کسی اذیتم نکردم و چیزی هم ندیدم.منم خوبم اما بردار کوچیکم حالش خوب نیست..اون ترسیده.
پلیس:خانم ا/ت جنازه رو پیدا کردیم.
ا/ت:کی بوده؟
پلیس:کیم نامجون مقلب به ار ام.
ا/ت:چه جوری کشته شده؟
پلیس:با گلوله.
ا/ت:باشه..چیزی پیدا نکردید؟
پلیس:نه قربان.
بقیه اش پست بعد
لایک😉
۳.۱k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.