بازے هر روزه مان بود ،
بازے هر روزه مان بود ،
من و تو: گرگم و گله مےبرم....
تو و من: چوپون دارم نمےزارم....
یادم لبریز تنفر از تصویر مبهم پسرکی است
که کاش چوپانم نبود..
نبود و تو مےبردے مرا..
نبود و من مے بردم تو را..
کجایے؟
باد ما را برد...
در کدام جنگل ،گرگے؟
در کدام چمنزار گوسفند؟
من اینجایم،
چوپان خاطره هایے که شعر می شود به یاد تو ...
من و تو: گرگم و گله مےبرم....
تو و من: چوپون دارم نمےزارم....
یادم لبریز تنفر از تصویر مبهم پسرکی است
که کاش چوپانم نبود..
نبود و تو مےبردے مرا..
نبود و من مے بردم تو را..
کجایے؟
باد ما را برد...
در کدام جنگل ،گرگے؟
در کدام چمنزار گوسفند؟
من اینجایم،
چوپان خاطره هایے که شعر می شود به یاد تو ...
۳۱۹
۲۸ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.