اون از تصمیمش مطمعن نبود که درست باشد
اون از تصمیمش مطمعن نبود که درست باشد
ولی با این حال میخواست از خانه اش فرار کند این گفته خانوادش بود اگه این کارو نمیکرد همشون میمردن.
پیام خدافظی دوستانش را به بد بوی مدرسشون داد داشت به سمت همون ادرسی که خانوادش گفته بودن فرار میکرد به اونجا رسید که با کلی بادیگارد روبه رو شد اونا درجا متوجه حضورش شدن همشون اسلحه هاشون مسلح به سمت اون گرفتن که ی دفعه صدای دست زدن از پشت سرت شنیدی همه بادیگاردا اسلحشون پایین اوردن تو از ترس تکون نمیخوردی دستی بر روی شانه ات نشست صدای نفس کشیدن کسی رو دم گوشت حس کرد اون شخص دستشو بالا اورد سیگارشو گذاشت بین لبش و لب زد:
تو ۲ساعت پیش اون پیام بهم دادی ولی خیلی دیر کردی بیبی!
تو با ترس چرخیدی با بد بوی مدرسه کسی که تو عاشقش بودی ولی اون باهات سرد رفتار میکرد
اون با دیدن قیافت خندید و دود سیگار رو تو صورت تو بیرون داد با این حال اون میدونست تو به سیگار حساسیت داری
شروع کردی به صرفه کردن
اون سری با عجله ی قرص اورد بیرون گفت اوه ببخشید بیب یادم نبود حساسیت داری و قرص داد بهت در کمال تعجب بهش خیره شده بود قرص رو خوردی سیگار پرت کرد اون ور
نظرت واسه ی شب عاشقانه چطوره
دستشو گرفت جلوت تو با تعجب دستشو گرفت و تورو همراه خودش به داخل عمارتش برد
نظرت درباره ملکه مافیا بودن چطوره
ولی با این حال میخواست از خانه اش فرار کند این گفته خانوادش بود اگه این کارو نمیکرد همشون میمردن.
پیام خدافظی دوستانش را به بد بوی مدرسشون داد داشت به سمت همون ادرسی که خانوادش گفته بودن فرار میکرد به اونجا رسید که با کلی بادیگارد روبه رو شد اونا درجا متوجه حضورش شدن همشون اسلحه هاشون مسلح به سمت اون گرفتن که ی دفعه صدای دست زدن از پشت سرت شنیدی همه بادیگاردا اسلحشون پایین اوردن تو از ترس تکون نمیخوردی دستی بر روی شانه ات نشست صدای نفس کشیدن کسی رو دم گوشت حس کرد اون شخص دستشو بالا اورد سیگارشو گذاشت بین لبش و لب زد:
تو ۲ساعت پیش اون پیام بهم دادی ولی خیلی دیر کردی بیبی!
تو با ترس چرخیدی با بد بوی مدرسه کسی که تو عاشقش بودی ولی اون باهات سرد رفتار میکرد
اون با دیدن قیافت خندید و دود سیگار رو تو صورت تو بیرون داد با این حال اون میدونست تو به سیگار حساسیت داری
شروع کردی به صرفه کردن
اون سری با عجله ی قرص اورد بیرون گفت اوه ببخشید بیب یادم نبود حساسیت داری و قرص داد بهت در کمال تعجب بهش خیره شده بود قرص رو خوردی سیگار پرت کرد اون ور
نظرت واسه ی شب عاشقانه چطوره
دستشو گرفت جلوت تو با تعجب دستشو گرفت و تورو همراه خودش به داخل عمارتش برد
نظرت درباره ملکه مافیا بودن چطوره
۲.۷k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.