حرف بزن ابر مرا باز کن
حرف بزن ابرِ مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانیام
قحطیِ حرف است و سخن سالهاست
قفل زمان را بشکن سالهاست
پُر شدم از درد شدن سالهاست
ظرفیتِ سینهی من سالهاست
حرف بزن
حرف بزن سالهاست
تشنهی یک صحبت طولانیام
روز و شبم را به هم آمیختم
شعر چه کردی که به هم ریختم؟!
⇦عليرضا آذر⇨
دیر زمانی است که بارانیام
قحطیِ حرف است و سخن سالهاست
قفل زمان را بشکن سالهاست
پُر شدم از درد شدن سالهاست
ظرفیتِ سینهی من سالهاست
حرف بزن
حرف بزن سالهاست
تشنهی یک صحبت طولانیام
روز و شبم را به هم آمیختم
شعر چه کردی که به هم ریختم؟!
⇦عليرضا آذر⇨
- ۳۷۹
- ۱۴ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط