مقابل من می نشینی

مقابل من، می نشینی
از هوای خوش،
پر می شود، لحظه هایم!
به اندازه ی صبر،
در چشمانت می ریزم،
جام شراب های سرخ را ...
به چشم های من،
نگاه می کنی
ساده تر از هر دعایی
به سادگی مکث خورشید،
بر پنجره!
در نگاهت، می نشینم تا روز
معجزه ی چشمان خداوند شود!!

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌
دیدگاه ها (۲)

آمدنت را یادم نیست بی صدا آمدی بی آنکهمن بدانم, بی اجازه مان...

هیچ کس حکمت الهی دارا نیستانسان های هم فرکانس همدیگر را پیدا...

به همدیگه #حس_خوب بدین.. همه آدما درگیر مشکلاتشون هستن.. اجا...

آدم های ساده را باید مثل یک تابلوینقاشی ساعت ها تماشا کرد، ع...

<><><><><><><><><><>﷼ نامه ای به جهان !!گفته بودی که بیایی ت...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

رمان سونادو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط