.
.
💠بهش گفتم حسین از اون پیشانی بندت من خیلی میترسم ...
صحبتهای مدافع حرم #شهید_علی_یزدانی
🍃🌸تو ی ۵_۶ ماه پیش جایی رفتیم و به اتفاق دوستان، یکی به اسم " آقای حسین نصرتی" ،خب ما سالها با هم بودیم و دوره ها و این حرف ها،هم اتاقی هم بودیم و خیلی دوستش داشتم،خیلی دوستش داشتم.
بعد به فرمانده گفتم که اگه اجازه بدین من مراقب حسین هم باشم،خیلی جاها تشر بهش میرفتم که اینجا تو دیگه نیا ،تو اون عقب وایسا من خودم میبندم.
گفت:خیلی مراقب منی تو چرا اینجوری میکنی و فلان.
گفتم:از اون پیشونی بندت من خیلی میترسم ،ی پیشونی بند "یا فاطمه الزهرا" داشت،همیشه می بست به سرش.
من فیلم هاشو دارم واقعا، ایشونو تو کوچه زدن، کسائی که پیشش بودن و تو کوچه براش تله کردن.
بند کفن و باز کردیم از حنجرش به فاصله ی یک سانتی 'اینجوری' بریده شده بود، دست راستش شیکسته بود،(اینقدر این موج قوی بود و اینا).
بهش گفتم:حسین من از اون پیشونی بندت میترسم، پیشونی بند هنوز رو سرش بود، هنوز رو پیشونیش بود...
#فاطمیه
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
🆔 @Agamahmoodreza
#عشق #عاشقانه #تکست_ناب
💠بهش گفتم حسین از اون پیشانی بندت من خیلی میترسم ...
صحبتهای مدافع حرم #شهید_علی_یزدانی
🍃🌸تو ی ۵_۶ ماه پیش جایی رفتیم و به اتفاق دوستان، یکی به اسم " آقای حسین نصرتی" ،خب ما سالها با هم بودیم و دوره ها و این حرف ها،هم اتاقی هم بودیم و خیلی دوستش داشتم،خیلی دوستش داشتم.
بعد به فرمانده گفتم که اگه اجازه بدین من مراقب حسین هم باشم،خیلی جاها تشر بهش میرفتم که اینجا تو دیگه نیا ،تو اون عقب وایسا من خودم میبندم.
گفت:خیلی مراقب منی تو چرا اینجوری میکنی و فلان.
گفتم:از اون پیشونی بندت من خیلی میترسم ،ی پیشونی بند "یا فاطمه الزهرا" داشت،همیشه می بست به سرش.
من فیلم هاشو دارم واقعا، ایشونو تو کوچه زدن، کسائی که پیشش بودن و تو کوچه براش تله کردن.
بند کفن و باز کردیم از حنجرش به فاصله ی یک سانتی 'اینجوری' بریده شده بود، دست راستش شیکسته بود،(اینقدر این موج قوی بود و اینا).
بهش گفتم:حسین من از اون پیشونی بندت میترسم، پیشونی بند هنوز رو سرش بود، هنوز رو پیشونیش بود...
#فاطمیه
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
🆔 @Agamahmoodreza
#عشق #عاشقانه #تکست_ناب
۲.۴k
۰۸ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.