“یکدلی”
“یکدلی”
معروفترین دیالوگ فیلم «نجات سرباز رایان» آنجا شکل میگیرد که فرمانده میگوید «نترسین، برید جلو، خدا با ماست» و سرباز میگوید «اگه خدا با ماست، پس کی با اوناست که دارن ما رو تیکه پاره میکنن.»
این تکه درخشان، وسط بازی با اسپانیا مرتب توی سرم میچرخید با هر پاسی، حملهای،
یکی و دویی.
آن لحظه، همهمان داشتیم دعا میکردیم و التماس میکردیم به خدا و مقدسات را قسم میدادیم که گل نخوریم؛
اما خوردیم.
ما خوب بودیم انصافن.
میجنگیدیم با قلبمان که تندتند میکوبید، به پیکه لایی میزدیم و با هر سانتر، میپریدیم هوا و خودمان را پرت میکردیم جلوی شوتها و میگفتیم آخ.
بعد توپهامان که توی گل نمیرفت، یا گلمان که بعد آن همه خوشحالی، آفساید شد، با خودمان گفتیم اگر خدا با ماست، پس کی با آنهاست؟
حالا که بازی تمام شده،
شاید لازمست یکبار با خودمان صادق باشیم. ما درخشان بودیم بیتردید، قوی، با ایمان، میتوانیم باد بیندازیم به غبغبمان، بگوییم این باخت چیزی از ارزشهای ما کم نمیکند.
میتوانیم روزها ببالیم به سیوهای بیرانوند، جنگهای امید و سعید و درخشش مجید در خط دفاعی.
میتوانیم حسرت سایش توپ به پیشانی طارمی را بخوریم تا سالها، و شانس را بهانه کنیم.
اما یادمان نرود خدای ما، خدای همه آدمهاست.
خدای نوح، موسی و عیسی.
و خدای کسانی که بیشتر تلاش میکنند،
با برنامه ترند و متحدتر.
یادمان بماند که ما نیاز داریم یکدلتر باشیم.
انگار که هر روز بازی داریم با اسپانیا. شانه به شانه هم، خودمان را، جامعهمان را، اقتصادمان را بسازیم، از نو. انقدر دور افتاده نمانیم از هم. ما به یکدیگر نیاز داریم. مثل امشب.
مثل هر شب دیگری.
که یدالله مع الجماعه...
👤 مرتضی برزگر
معروفترین دیالوگ فیلم «نجات سرباز رایان» آنجا شکل میگیرد که فرمانده میگوید «نترسین، برید جلو، خدا با ماست» و سرباز میگوید «اگه خدا با ماست، پس کی با اوناست که دارن ما رو تیکه پاره میکنن.»
این تکه درخشان، وسط بازی با اسپانیا مرتب توی سرم میچرخید با هر پاسی، حملهای،
یکی و دویی.
آن لحظه، همهمان داشتیم دعا میکردیم و التماس میکردیم به خدا و مقدسات را قسم میدادیم که گل نخوریم؛
اما خوردیم.
ما خوب بودیم انصافن.
میجنگیدیم با قلبمان که تندتند میکوبید، به پیکه لایی میزدیم و با هر سانتر، میپریدیم هوا و خودمان را پرت میکردیم جلوی شوتها و میگفتیم آخ.
بعد توپهامان که توی گل نمیرفت، یا گلمان که بعد آن همه خوشحالی، آفساید شد، با خودمان گفتیم اگر خدا با ماست، پس کی با آنهاست؟
حالا که بازی تمام شده،
شاید لازمست یکبار با خودمان صادق باشیم. ما درخشان بودیم بیتردید، قوی، با ایمان، میتوانیم باد بیندازیم به غبغبمان، بگوییم این باخت چیزی از ارزشهای ما کم نمیکند.
میتوانیم روزها ببالیم به سیوهای بیرانوند، جنگهای امید و سعید و درخشش مجید در خط دفاعی.
میتوانیم حسرت سایش توپ به پیشانی طارمی را بخوریم تا سالها، و شانس را بهانه کنیم.
اما یادمان نرود خدای ما، خدای همه آدمهاست.
خدای نوح، موسی و عیسی.
و خدای کسانی که بیشتر تلاش میکنند،
با برنامه ترند و متحدتر.
یادمان بماند که ما نیاز داریم یکدلتر باشیم.
انگار که هر روز بازی داریم با اسپانیا. شانه به شانه هم، خودمان را، جامعهمان را، اقتصادمان را بسازیم، از نو. انقدر دور افتاده نمانیم از هم. ما به یکدیگر نیاز داریم. مثل امشب.
مثل هر شب دیگری.
که یدالله مع الجماعه...
👤 مرتضی برزگر
۲۶۸
۰۲ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.