شبیه یک قطار شیشه ای در شهر می چرخم
شبیهِ یک قطارِ شیشه ای در شهر می چرخم
کمک کن ایستگاهِ آخرم باشد، تَرک دارم
به هرسو می گریزم، عابران و سنگ ها هستند
به هردستی که بالا می رود با خنده، شک دارم
.
تو هم مثل منی... ازسال های مانده بیزاری
تو هم از روزهای آخرِ اسفند می ترسی
تو هم شب ها بدون قرصِ غم خوابت نمی گیرد
ازین که روزهایت شکلِ هم باشند می ترسی
.
کمک کن ایستگاهِ آخرم باشد، تَرک دارم
به هرسو می گریزم، عابران و سنگ ها هستند
به هردستی که بالا می رود با خنده، شک دارم
.
تو هم مثل منی... ازسال های مانده بیزاری
تو هم از روزهای آخرِ اسفند می ترسی
تو هم شب ها بدون قرصِ غم خوابت نمی گیرد
ازین که روزهایت شکلِ هم باشند می ترسی
.
- ۸۶۶
- ۲۸ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط