دوست م جازی من

دوسـتـــ ِ مــَ ــجـازی ِ مـَن
چـَند وَقـ ـت اَست بَرایَت مینویسـَم
وَ تـو میـ ـخـوانـی
و گاهی تـو مینویسی وَ مَن میخـوانَم
حَواسَت به مَن باشَد



دوستِ مــــــَــــجازیِ مَن
بین مـآ هـیچ نِقـابـی نیـست
این روزهـآ دَرد دِلهایـمان را
بـه زَبـان نِمی آوَریم
تـایپ میکَنیم


مآندِه ایـم اَگَر این دُنیایِ مَجازی نَبود
روی دیوارِ اِحساس چِه کَسی مینِوشتیم
نآمَت زیبآست امآ اَفسوس مَجآزی هَستی
پُشتِ هَر یک اَز لایکـها یک مُخاطَب خـاص نِشَسته اَست
میخوانَد/فِکر میکُنَد/گآهی هَم گِریه میکنَد/یا میخَندَد



بَرای چَند دقیقه هَم کِه باشَد اَز دُنیای واقِعی مُرخَصی میگیری
مینشینی برآی دِل خودَت
گآهی هَم شَب و روز میچَرخی دَر این دُنیای رَمز دار
وَلی میدانَم
قَد تَمام لَبخندهایَت تَنها هَستی
اگَر همدمی بود کِه مَجازی نِمیشُدی


دوست مــــَــــــجازی من
گآهی آنقدر اِحسآسِ نَزدیکی میکُنیم کِه دَستِمان به مآنیتور میخورَد
بیخود میشَویم بینِ یک دُنیا دُروغ و اِعتِقاد
فرآموش میکُنیم خودِمان رآ
دور میزَنیم مَنطِق وَ باوَرهایمان را
میخَندیم/گاهی هَم دروغ میگوییم
آنقدَر که با تـــــــــو رآحت هَستَم با خودم نیستَم


نمیدآنم....
شایَد این مُعجِزه ی مَـــــجازی بودَنت بآشَد
دوسـت مـ ــَجازی من
بودَنَت رآ قَدر میـدآنَم و دوستت دارَم !
دیدگاه ها (۱)

خیال کردی وقتی به همراه دیگری از کنارم می گذری ، دنیا به آخر...

اینروز ها نمیشود عاشق شد . . . اینروزها . . . با وجود دختر...

ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ ...! ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ...! ﺑﺎﯾﺪ ﺟﺎﺕُ ﺗﻮ ...

هیچوقت از عشقت نپرس تو واسه من چیکارکردی ها؟ ازبین 7 میلیارد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط