آینده ی نامعلوم
آینده ی نامعلوم
پارت ۳
و به بادیگارد ها گفتم رفتن همه رو بالا آوردن که سمت در خروجی رفتیم و ماشین لامبورگینی دم در منتظر من بود با راننده چون من داخل بودم و بقیه بیرون داشتم یه بادیگارد دا میگفتم :اینجا رو تمیز کنید حتی یک لکه هم نمونه و بعد به سمت پله ها رفتم که جیمین گفت به عمارتی میریم که اونجا جاتون امنه و رو کرد به رئیس شرکت دوشین و گفت چنتا بادیگارد میفرستم تا حواسشون به خونتون باشه که من به در خروجی رسیدم و راننده در ماشین و باز کرد که نامادری فک کرد ماشین برای اون اومده خواست سوار شه که راننده جلوشو گرفت و من از بغل در اومدم و سوار ماشین شدم و حرکت کردم ومیامبور زدم که از همه زود تر رسیدم وارد عمارت شدم و گفتن اتاق هارو آماده کنند که بقیه هم رسیدن که وقتی نامادری از ماشین پیاده شد که گفت جیمین چه عمارت خوبی داری که در عمارت باز شد و من باچنتا از بادیگاردا که کنارم بودن که گفتم : به عمارت من خوش آمدید که جیمین به نامادریمون گفت اینجا عمارت من نیست عمارت یوریه که تا حرفش تموم شد چشاش درشت شد و من گفتم: بفرمایید داخل و همهگی رفتیم داخل خونه و همه جارو نشون دادم و تا رسیدیم به پله که میرفت طبقه ی بالا گفتم: شما هیچ وقت اجازه ندارید برید طبقه بالا و بعد رو کردم به خدمتکارا و گفتم :به اتاقاشون راهنماییشون کنید و اونا هم اطاعت کردند و بعد منو جیمین رفتی به طبقه بالا و داخل دفترم شدیم که مثل همیشه بقیه اعضا منتظرمون بودن ( خب بچها اینجا یه توضیح در مورد اعضا بگم منظور از اعضا تهیونگ، ،جیهوپ،جین،نامجون، هان سوجون وجونگ کوک هست )
رفتم و نشستم رو صندلی و گفتم :خب چخبر چیزی دستگیرتون شد که جیهوپ گفت:تونستم ردی ازشون پیداکنم اونا افراد جانگ شیل بودن اون به ما خیانت کرد وقتی حرفش تموم شد گفتم : ای خیانت کار لعنتی بخاطر اون عوضی همه فهمیدند من مافیام گفتم فعلا باهاشون کاری نداشته باشین تامن بگم فعلامیخام همینجوری به رابطمون ادامه بدم خب همه میتونن برن و بعد باهاشون تا پایین پله رفتیم که....
شرط ۲۳۴ تایی شدنمون
پارت ۳
و به بادیگارد ها گفتم رفتن همه رو بالا آوردن که سمت در خروجی رفتیم و ماشین لامبورگینی دم در منتظر من بود با راننده چون من داخل بودم و بقیه بیرون داشتم یه بادیگارد دا میگفتم :اینجا رو تمیز کنید حتی یک لکه هم نمونه و بعد به سمت پله ها رفتم که جیمین گفت به عمارتی میریم که اونجا جاتون امنه و رو کرد به رئیس شرکت دوشین و گفت چنتا بادیگارد میفرستم تا حواسشون به خونتون باشه که من به در خروجی رسیدم و راننده در ماشین و باز کرد که نامادری فک کرد ماشین برای اون اومده خواست سوار شه که راننده جلوشو گرفت و من از بغل در اومدم و سوار ماشین شدم و حرکت کردم ومیامبور زدم که از همه زود تر رسیدم وارد عمارت شدم و گفتن اتاق هارو آماده کنند که بقیه هم رسیدن که وقتی نامادری از ماشین پیاده شد که گفت جیمین چه عمارت خوبی داری که در عمارت باز شد و من باچنتا از بادیگاردا که کنارم بودن که گفتم : به عمارت من خوش آمدید که جیمین به نامادریمون گفت اینجا عمارت من نیست عمارت یوریه که تا حرفش تموم شد چشاش درشت شد و من گفتم: بفرمایید داخل و همهگی رفتیم داخل خونه و همه جارو نشون دادم و تا رسیدیم به پله که میرفت طبقه ی بالا گفتم: شما هیچ وقت اجازه ندارید برید طبقه بالا و بعد رو کردم به خدمتکارا و گفتم :به اتاقاشون راهنماییشون کنید و اونا هم اطاعت کردند و بعد منو جیمین رفتی به طبقه بالا و داخل دفترم شدیم که مثل همیشه بقیه اعضا منتظرمون بودن ( خب بچها اینجا یه توضیح در مورد اعضا بگم منظور از اعضا تهیونگ، ،جیهوپ،جین،نامجون، هان سوجون وجونگ کوک هست )
رفتم و نشستم رو صندلی و گفتم :خب چخبر چیزی دستگیرتون شد که جیهوپ گفت:تونستم ردی ازشون پیداکنم اونا افراد جانگ شیل بودن اون به ما خیانت کرد وقتی حرفش تموم شد گفتم : ای خیانت کار لعنتی بخاطر اون عوضی همه فهمیدند من مافیام گفتم فعلا باهاشون کاری نداشته باشین تامن بگم فعلامیخام همینجوری به رابطمون ادامه بدم خب همه میتونن برن و بعد باهاشون تا پایین پله رفتیم که....
شرط ۲۳۴ تایی شدنمون
۱.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.