دلم از فراق خون شد چه گویم از جدایی
دلم از فراق خون شد چه گویم از جدایی
نظری به من نداری به طریق آشنایی
همه شب به یاد رویت بفشانم اشک حسرت
به امید آن که آبی به برم به دل ربایی
من بی تو را چه سازم ؟ که چنین اسیر یارم
نه رها کنی ز بندم نه کشی ز بینوایی
نظری به من نداری به طریق آشنایی
همه شب به یاد رویت بفشانم اشک حسرت
به امید آن که آبی به برم به دل ربایی
من بی تو را چه سازم ؟ که چنین اسیر یارم
نه رها کنی ز بندم نه کشی ز بینوایی
- ۱.۹k
- ۱۶ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط