می رسد روزی که من هم باده ای سر میکشم

می رسد روزی که من هم باده ای سر میکشم
چون پرستویی که تنها مانده است پر میکشم

خسته ام از بی وفایی های این دنیا ولی
هر چه دارم میکشم از جهلِ دلبر میکشم

هرکه برمن میرسد گوید چه داری میکشی
هیچ دارم مرگ را با رنگِ بهتر میکشم

نا سپاسی میکنم اری خدا را بر خدا،
من شکایت میکنم الله اکبر میکشم

سالهاست میپرسم ازخوداین سوال را من چرا
آمدم؟! آری چرا من این جزا بر میکشم؟!

صحبتی دیگر ندارم در خیالم نقشه ای
بر فرار از بندِ دنیا رسمِ یک در میکشم
دیدگاه ها (۰)

💙بسم الله الرحمن الرحیم💙از روی ادب به رسم هر روز صبح سلام بر...

➕آيايا كنجكاوي و سرزدن به وسايل و مسائل شخصي همسر (نظير كيف،...

یه حکایتی هست که میگه"یکی با یکی دشمن بود گفت گوشتو میگیرم د...

نگهداری غیراستاندارد صدهاکیلو گوشت و مرغ در انبار یکی از رست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط