شبی که دیده خود پر ستاره میکردم

شبی که دیده خود پر ستاره می‌کردم

برای غربت دل فکر چاره می‌کردم

به دانه‌های چو تسبیحِ اشک، در دستم

برای آمدنت استخاره می‌کردم

نماز عاشقی من شکسته شد اما

سلام بر تو ز دارالاماره می‌کردم

من از محلّه آهنگران بی‌احساس

گذر نمودم و دل پر شراره می‌کردم

یکی سفارش تیر شعبه‌ای می‌داد

دعا برای سر شیرخواره می‌کردم

غریب‌تر ز دلم روزگار چون می‌خواست

به کودکان غریبم اشاره می‌کردم
دیدگاه ها (۳)

با یک دماغ چسبی، با فیس و با افاده با عشوه داد میزد، برگ برگ...

باور کن شهید دوستت داردهمین که بر مزارشان ایستاده ای ، یعنی ...

درد دارد همیشه اخرین گریه هایت فقط چند دقیقه با هم فاصله داش...

منطقه عملیاتی مرصاد#راهیان نور

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط