سالها پیش عاشق سینه چاک سیب زمینی سرخ کرده بودم و البته د

سالها پیش عاشق سینه چاک سیب زمینی سرخ کرده بودم و البته دست به سرقتم از آشپزخونه معرکه بود.بعدها اما سیب زمینی سرخ کرده نمی خوردم و این به نفع برادرم بود!!
به همون نسبت که برادرم بزرگ تر می شد تلاش مامان برای پنهان کردن سیب زمینی سرخ کرده ها بیشتر می شد و البته تلاشی بی نتیجه!
من گریزان از سرخ کردن هرچیز!حتی پیاز هستم.نه به هوای تغذیه ی سالم و این ژیگول بازی ها!نه!
به دو دلیل؛اول بینی فوق العاده حساسم و بوی روغن داغ که به زحمت از چهاردیواری خونه بیرون میره و مهمتر از اون اینکه بنده تنبل هستم و سرخ کردن پروسه ای طولانی و زمان بر است.
توی خونه ی ما سیب زمینی سرخ کرده ،سالی،قرنی یک بار درست میشه.
و البته همچنان مردهای خونه تا سرخ بشن،دخلشو میارن!!
پی نوشت:این عکس زمانی که پنج
دقیقه به بازگشت مردها به خونه مونده بود گرفته شده☺
دیدگاه ها (۶)

می دانی؛من خواب را دوست دارمهرگاه که بیدارمزندگی ام تمایل عج...

آنقدر از تو لبریزمکه هر چه می نوازمسرکشانه ساز تو را می زندگ...

انسان ها می توانند علی رغم داشتنایدئولوژی های مختلف،حداقل نس...

کاش بلد بودیمعاشق خودمان شویمخودِ ماعجیب لایق دوست داشتن است...

My angel ( part 15 ) بعد از رفتن کریس ، خودت رو روی تخت رها ...

🍁تنها چیزی که برایمان مانده ، خاطراتِ خوبی ست که با تداعیِ ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط