دستم را گرفتیدستت را رها نمیکنم

دستم را گرفتی,دستت را رها نمیکنم..
در این غریبه شهر از خود جدا نمیکنم..
یک روز آمدی,,فصلی که سرد بود..
دلهای ابریمون.لبریز درد بود..
دستان سرد ما در هم شدند اسیر..
من ماندم و تو..یک عشق ناگزیر..
ما جان هم شدیم..در فصل بی کسی..
تو عمر جاودان,,تو فریاد رسی...
بهییی
دلم خیلی تنگه برات..خیلی :-(
دیدگاه ها (۱)

بی خبر از تو.که میشوم..آتشفشان میشوم..خونم مثل مواد مذاب تما...

بی تو نمیشود نفس کشید...بی تو نفس کشیدن سخت نیست,امکان پذیر ...

دل بسته ام به تو...به کسی که به من دل بسته است...به کسی علاق...

شریک تمام تنهایی هایم..شریک تمام لحظه هایم..شانه هایم دور نی...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

ᴘᴀʀᴛ17

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط