پارت 1۲. معجزه 💜
پارت 1۲. معجزه 💜
مادر بزرگ :عه دختر زبونم مو در آورد بلند شو دیگه مدرست دیر میشه
کیم سو:اوووف بلند شدم دیگه
مادر بزرگ :زود بیا پایین
رفتم تو دستشویی دستو صورتمو شستم امدم لباسامو پوشیدم رفتم تو هال مادر بزرگ نون تست و نوتلا برام گذاشته بود یه کاغذ هم کنارش برش داشتم نوشته بود صبحانتو کامل بخور برو مدرسه من رفتم بازار خرید
برگه رو پرت کردم نشستم صبحانمو خوردم کفشامو پوشیدم رفتم سمت مدرسه
رفتم تو کلاس خدارو شکر هنوز استاد نیومده بود
استاد جین:سلام
اوووف بوزینه پیداش شد
سلام کردیم نشستیم
وسطای کلاس بود دگه داشت خوابم میبرد
استاد جین:کیم سو اینجا اتاق خوابت نیست اینجا کلاسه لطف کن اگه میخوای بخوابی بفرما بیرون
پوففف
کیم سو:ببخشید
....
دگه کلاس تموم شد
از بچه ها پرسیده بودم که کی بهتره درسش همه میگن سویون باید ازش کمک بخوام
کیم سو :سویون سلام
سویون:سلام بله کاری داشتی
کیم سو :راستش اره ازت کمک میخوام
سویون :چه کمکی
کیم سو:میخوام برا امتحان منو آماده کنی
سویون :میخوای خودتو تو دل استاد جین جا کنی هه اون مال منه
کیم سو :باشه بابا مال تو من اونو میخوام چکار
سویون:پس چی
کیم سو:چی نداره میخوام درسمو خوب کنم
سویون:باشه بهت کمک میکنم فقط اینو بدون اون مال منه
از زبون جین :
تو آزمایشگاه داشتم میکروسکوپ هارو برا فردا آماده میکردم یکه در زد
جین:بله!
سویون:سلام استاد سویون هستم
جین:بله کاری داشتی
سویون:میخوام به کیم سو کمک کنم بخاطر شما بخاطر عشقی که بهتون دارم
جین:سویون مادرباره این موضوع صحبت کردیم تو هنوز خیلی بچه ای
سویون:اشکالی نداره فقط چند سال منتظرم بمونین با کسی ازدواج نکنید
اوووف چجوری به این دختر بفهمونم مشکل اینجا هم هست دختر شریک بابامه
سویون:فعلا
رفت و باز منو کلافه کرد..... ادامه داره♡︎♡︎♡︎
مادر بزرگ :عه دختر زبونم مو در آورد بلند شو دیگه مدرست دیر میشه
کیم سو:اوووف بلند شدم دیگه
مادر بزرگ :زود بیا پایین
رفتم تو دستشویی دستو صورتمو شستم امدم لباسامو پوشیدم رفتم تو هال مادر بزرگ نون تست و نوتلا برام گذاشته بود یه کاغذ هم کنارش برش داشتم نوشته بود صبحانتو کامل بخور برو مدرسه من رفتم بازار خرید
برگه رو پرت کردم نشستم صبحانمو خوردم کفشامو پوشیدم رفتم سمت مدرسه
رفتم تو کلاس خدارو شکر هنوز استاد نیومده بود
استاد جین:سلام
اوووف بوزینه پیداش شد
سلام کردیم نشستیم
وسطای کلاس بود دگه داشت خوابم میبرد
استاد جین:کیم سو اینجا اتاق خوابت نیست اینجا کلاسه لطف کن اگه میخوای بخوابی بفرما بیرون
پوففف
کیم سو:ببخشید
....
دگه کلاس تموم شد
از بچه ها پرسیده بودم که کی بهتره درسش همه میگن سویون باید ازش کمک بخوام
کیم سو :سویون سلام
سویون:سلام بله کاری داشتی
کیم سو :راستش اره ازت کمک میخوام
سویون :چه کمکی
کیم سو:میخوام برا امتحان منو آماده کنی
سویون :میخوای خودتو تو دل استاد جین جا کنی هه اون مال منه
کیم سو :باشه بابا مال تو من اونو میخوام چکار
سویون:پس چی
کیم سو:چی نداره میخوام درسمو خوب کنم
سویون:باشه بهت کمک میکنم فقط اینو بدون اون مال منه
از زبون جین :
تو آزمایشگاه داشتم میکروسکوپ هارو برا فردا آماده میکردم یکه در زد
جین:بله!
سویون:سلام استاد سویون هستم
جین:بله کاری داشتی
سویون:میخوام به کیم سو کمک کنم بخاطر شما بخاطر عشقی که بهتون دارم
جین:سویون مادرباره این موضوع صحبت کردیم تو هنوز خیلی بچه ای
سویون:اشکالی نداره فقط چند سال منتظرم بمونین با کسی ازدواج نکنید
اوووف چجوری به این دختر بفهمونم مشکل اینجا هم هست دختر شریک بابامه
سویون:فعلا
رفت و باز منو کلافه کرد..... ادامه داره♡︎♡︎♡︎
۶.۶k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.