عملکرد وزارت بهداشت در حاشیه جنجالهای رسانه ای اخیر آدم ر
عملکرد وزارت بهداشت در حاشیه جنجالهای رسانه ای اخیر آدم را یاد طویله مشد حسن می اندازد !
اینکه خر مشدی را از طویله اش دزدیدند و مردم با شنیدن صدای گریه و فریاد مشدی بیچاره دورش جمع شدند و البته اینجا هم مثل همیشه استعداد ذاتی کارشناسی مردم همیشه در صحنه که در هر مورد از سانحه تصادف گرفته تا آتش سوزی و قتل به طور خود جوش احساس وظیفه می کنند و تشریف می آورند، گل کرد و هریک ابراز نظریه فرمودند.
یکی مشد حسن مادر مرده را مقصر می دانست که خواب بوده !
یکی قفل ساز را گناهکار می دانست که قفل خوبی برای طویله نساخته!
دیگری قصور را از جانب داروغه می دانست که بالای سر طویله نبوده و خلاصه به زعم هر کس، از همسایه ها گرفته تا خود الاغ مسروقه گناهکار و بدهکار شدند و ظاهرا تنها کسی که هـیچ گناه و تقصیری در این ماجرا نداشت ، شخص شخیص سارق محترم بود !
رفتار وزارتخانه در مورد اتفاقی که در یک بیمارستان دولتی افتاده ( و البته معلوم هم نیست که اصلا افتاده ! ) دقیقا مصداق همین داستان است و جناب وزیر ظاهرا طوری از رودخانه رد می شوند که حتی کفشهای مبارکشان هم خیس نمی شود !
از جمع اینهمه کارشناسان خبره هم کسی نمی پرسد تعرفه بخیه یک زخم ٦ میلی متری در بیمارستان دولتی را چه کسی تعیین کرده و چه کسی امضا کرده است ؟
کسی نمی پرسد پدر پسر بچه ای که توان پرداخت پول بخیه را ندارد، در کشور ما اولی نبوده و آخرین هم نخواهد بود و دفعه بعد اگر کادر خون آشام درمان ، سوچور دوخته شده را از صورت بچه باز نکردند و محترمانه با گفتن " نعععع" فقط بیمار را پذیرش نکردند ، چه کسی پاسخگوست ؟
کسی نمی پرسد در بیمارستان دولتی ، پرداخت یا عدم پرداخت پول چه ارتباطی به پزشک و پرستار دارد و اصلا چرا طراحی این سیستم به صورتی باشد که پزشک و پرستار در این مواجهه در مقابل بیمار قرار بگیرند ؟!
و البته خیلی پرسش های دیگر که شاید کار دست آدم بدهد و آدم عاقل بهتر است که نپرسد !
اما بیان یک تفاوت ظریف بین داستان ما و خر مشد حسن هم خالی از لطف نیست و آن اینکه کسی که خر مشدی را برده بود ، دست کم اینقدر انصاف داشت که خودش در کنار سایر کارشناسان نظر کارشناسی ابراز نکند ...
اینکه خر مشدی را از طویله اش دزدیدند و مردم با شنیدن صدای گریه و فریاد مشدی بیچاره دورش جمع شدند و البته اینجا هم مثل همیشه استعداد ذاتی کارشناسی مردم همیشه در صحنه که در هر مورد از سانحه تصادف گرفته تا آتش سوزی و قتل به طور خود جوش احساس وظیفه می کنند و تشریف می آورند، گل کرد و هریک ابراز نظریه فرمودند.
یکی مشد حسن مادر مرده را مقصر می دانست که خواب بوده !
یکی قفل ساز را گناهکار می دانست که قفل خوبی برای طویله نساخته!
دیگری قصور را از جانب داروغه می دانست که بالای سر طویله نبوده و خلاصه به زعم هر کس، از همسایه ها گرفته تا خود الاغ مسروقه گناهکار و بدهکار شدند و ظاهرا تنها کسی که هـیچ گناه و تقصیری در این ماجرا نداشت ، شخص شخیص سارق محترم بود !
رفتار وزارتخانه در مورد اتفاقی که در یک بیمارستان دولتی افتاده ( و البته معلوم هم نیست که اصلا افتاده ! ) دقیقا مصداق همین داستان است و جناب وزیر ظاهرا طوری از رودخانه رد می شوند که حتی کفشهای مبارکشان هم خیس نمی شود !
از جمع اینهمه کارشناسان خبره هم کسی نمی پرسد تعرفه بخیه یک زخم ٦ میلی متری در بیمارستان دولتی را چه کسی تعیین کرده و چه کسی امضا کرده است ؟
کسی نمی پرسد پدر پسر بچه ای که توان پرداخت پول بخیه را ندارد، در کشور ما اولی نبوده و آخرین هم نخواهد بود و دفعه بعد اگر کادر خون آشام درمان ، سوچور دوخته شده را از صورت بچه باز نکردند و محترمانه با گفتن " نعععع" فقط بیمار را پذیرش نکردند ، چه کسی پاسخگوست ؟
کسی نمی پرسد در بیمارستان دولتی ، پرداخت یا عدم پرداخت پول چه ارتباطی به پزشک و پرستار دارد و اصلا چرا طراحی این سیستم به صورتی باشد که پزشک و پرستار در این مواجهه در مقابل بیمار قرار بگیرند ؟!
و البته خیلی پرسش های دیگر که شاید کار دست آدم بدهد و آدم عاقل بهتر است که نپرسد !
اما بیان یک تفاوت ظریف بین داستان ما و خر مشد حسن هم خالی از لطف نیست و آن اینکه کسی که خر مشدی را برده بود ، دست کم اینقدر انصاف داشت که خودش در کنار سایر کارشناسان نظر کارشناسی ابراز نکند ...
- ۱.۱k
- ۱۷ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط