برگی شده، افتاده ام از شاخه به کویی
برگی شده، افتاده ام از شاخه به کویی
چون باد مرا می بَری ، امّا به چه سویی؟
این چیست که جذبش شده ام موی تو؟ هرگز
دلبستگی آن نیست که بستست به مویی
ای غنچه که در عمق دلم ، ریشه دواندی
عشقی و عجب نیست ،که از سنگ برویی
من با تو چه باید بکنم ، عشق گریزان
با صید ، چه باید بکند ، ببرِ پتویی
میخواهی ام اما به چه عنوان؟ به چه منطق
میخواهمت اما به چه قیمت؟ به چه رویی
من بغضِ تو هستم ، چه بباری چه نباری
من راز تو هستم ، چه بگویی چه نگویی
چون باد مرا می بَری ، امّا به چه سویی؟
این چیست که جذبش شده ام موی تو؟ هرگز
دلبستگی آن نیست که بستست به مویی
ای غنچه که در عمق دلم ، ریشه دواندی
عشقی و عجب نیست ،که از سنگ برویی
من با تو چه باید بکنم ، عشق گریزان
با صید ، چه باید بکند ، ببرِ پتویی
میخواهی ام اما به چه عنوان؟ به چه منطق
میخواهمت اما به چه قیمت؟ به چه رویی
من بغضِ تو هستم ، چه بباری چه نباری
من راز تو هستم ، چه بگویی چه نگویی
۲۶۵
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.