فتح خیبر
فتح خیبر
صفر المظفر سال ۷ هجری قمری
علی ولی الله
شاهکار استاد روح الامین
تاریخ پست: ۱۴۰۱/۱۱/۱۵
در این روز، سنه 7، فتح خیبر و قتل مرحب یهودى بردست معجز نماى حضرت اسدالله الغالب على بن ابیطالب (ع) واقع شد."1"
بدانکه چون رسول خدا با اصحاب بجنگ خیبریان رفت و قلعه قموص را محاصره کرد هر روز یک تن از اصحاب علم بگرفت و به مبارزت شتافت و شبانگاه فتح ناکرده باز شد از جمله ، یک روز ابوبکر رایت بگرفت و برفت و هزیمت شده برگشت و روز دیگر عمر علم برداشت و بى نیل مقصود بازشتافت ، چنانچه ابن ابى الحدید که از بزرگان علمای سنت و جماعت است در قصیده خود در فتح خیبر باین مطلب اشاره کرده.
و بالجمله شباهنگاه که عمر باز آمد رسول خداى فرمود فردا این علم را به مردى دهم که ستیزنده ناگریزنده است دوست می دارد خدا و رسول را و خدا و رسول او را دوست می دارند و خداى تعالى خیبر را بدست او فتح کند، همه اصحاب آرزومند این دولت شدند و ندانستند که بهره که شود."5" روز دیگر رسول خدا(ص) فرمود:علی کجاست؟گفتند او را رمدی است که نیروی جنبش ندارد. فرمود: او را حاضر کنید سلمة بن الاکوع برفت و دست آن حضرت را گرفته به نزدیک پیغمبر آورد رسول خدا آن جناب را پیش خواست و سر او را در کنار گرفت و آب دهان به چشمهاى او بچکاند یا بمالید و گفت خدایا زحمت گرما و سرما از او بردار، از آن پس على مرتضى را درد چشم عارض نشد و از هیچ گرما و سرما آزرده نگشت ، پس رسول خدا زره خویشتن را بر او پوشانید و ذوالفقارش بر کمر بست و علم بدو سپرد و(ارکبه بغلته ثم قال امض یا على) جبرئیل بر یمین و میکائیل بریسار و عزرائیل از پیش روى و اسرافیل از پشت سر و نصرت خدا بر فوق و دعاى من نیز از پشت سر تست و هم آن حضرت را فرمود که در قتال تعجیل منماى و روان شو تا در عرصه ایشان فرود شوى ، آنگاه مسلمانى برایشان عرض کن ."6"
فوالله یهدى الله بک رجلا واحدا خیر لک من ان یکون لک حمرالنعم ."7"
پس امیرالمؤ منین علم بگرفت و تا پاى حصار قموص برفت و علم را برتلى بنشاند و اشعارى در باب شجاعت خود فرمود یک تن یهودى از بالاى حصار ندا در داد که تو کیستى فرمود:
انا على و ابن عبدالمطلب
متهذب ذوسطوه و ذو حسب "8".
یهودى گفت : (غلبتم و ما انزل على موسى)"9" پس حارث جهود برادر مرحب با چند تن از قلعه بیرون شد و آغاز مبارزت نهاد و دو تن از مسلمین را شهید ساخت .
امیرالمؤ منین چون این بدید بر او تاخت و بی توانى کارش بساخت .
مرحب چون برادر را کشته دید مانند دیو دیوانه از قلعه بیرون شتافت و هیچکس از جهودان به جلادت و شجاعت او نبودند دو زره در برداشت دو عمامه به سر بسته. خودى بر زبر نهاده و با آن همه سنگى مانند دستاس از سوراخ کرده بر بالاى آن...
صفر المظفر سال ۷ هجری قمری
علی ولی الله
شاهکار استاد روح الامین
تاریخ پست: ۱۴۰۱/۱۱/۱۵
در این روز، سنه 7، فتح خیبر و قتل مرحب یهودى بردست معجز نماى حضرت اسدالله الغالب على بن ابیطالب (ع) واقع شد."1"
بدانکه چون رسول خدا با اصحاب بجنگ خیبریان رفت و قلعه قموص را محاصره کرد هر روز یک تن از اصحاب علم بگرفت و به مبارزت شتافت و شبانگاه فتح ناکرده باز شد از جمله ، یک روز ابوبکر رایت بگرفت و برفت و هزیمت شده برگشت و روز دیگر عمر علم برداشت و بى نیل مقصود بازشتافت ، چنانچه ابن ابى الحدید که از بزرگان علمای سنت و جماعت است در قصیده خود در فتح خیبر باین مطلب اشاره کرده.
و بالجمله شباهنگاه که عمر باز آمد رسول خداى فرمود فردا این علم را به مردى دهم که ستیزنده ناگریزنده است دوست می دارد خدا و رسول را و خدا و رسول او را دوست می دارند و خداى تعالى خیبر را بدست او فتح کند، همه اصحاب آرزومند این دولت شدند و ندانستند که بهره که شود."5" روز دیگر رسول خدا(ص) فرمود:علی کجاست؟گفتند او را رمدی است که نیروی جنبش ندارد. فرمود: او را حاضر کنید سلمة بن الاکوع برفت و دست آن حضرت را گرفته به نزدیک پیغمبر آورد رسول خدا آن جناب را پیش خواست و سر او را در کنار گرفت و آب دهان به چشمهاى او بچکاند یا بمالید و گفت خدایا زحمت گرما و سرما از او بردار، از آن پس على مرتضى را درد چشم عارض نشد و از هیچ گرما و سرما آزرده نگشت ، پس رسول خدا زره خویشتن را بر او پوشانید و ذوالفقارش بر کمر بست و علم بدو سپرد و(ارکبه بغلته ثم قال امض یا على) جبرئیل بر یمین و میکائیل بریسار و عزرائیل از پیش روى و اسرافیل از پشت سر و نصرت خدا بر فوق و دعاى من نیز از پشت سر تست و هم آن حضرت را فرمود که در قتال تعجیل منماى و روان شو تا در عرصه ایشان فرود شوى ، آنگاه مسلمانى برایشان عرض کن ."6"
فوالله یهدى الله بک رجلا واحدا خیر لک من ان یکون لک حمرالنعم ."7"
پس امیرالمؤ منین علم بگرفت و تا پاى حصار قموص برفت و علم را برتلى بنشاند و اشعارى در باب شجاعت خود فرمود یک تن یهودى از بالاى حصار ندا در داد که تو کیستى فرمود:
انا على و ابن عبدالمطلب
متهذب ذوسطوه و ذو حسب "8".
یهودى گفت : (غلبتم و ما انزل على موسى)"9" پس حارث جهود برادر مرحب با چند تن از قلعه بیرون شد و آغاز مبارزت نهاد و دو تن از مسلمین را شهید ساخت .
امیرالمؤ منین چون این بدید بر او تاخت و بی توانى کارش بساخت .
مرحب چون برادر را کشته دید مانند دیو دیوانه از قلعه بیرون شتافت و هیچکس از جهودان به جلادت و شجاعت او نبودند دو زره در برداشت دو عمامه به سر بسته. خودى بر زبر نهاده و با آن همه سنگى مانند دستاس از سوراخ کرده بر بالاى آن...
۱.۲k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.