و ترس در من از بین رفته بود چونکه

و ترس در من "از بین رفته بود" چون‌که
می‌دانستم که هرگز از کنار او
دور نمی‌شدم و هیچ‌گاه"ترکش‌نمی‌کردم"
نه امروز و نه هیچ‌روز دیگر در آینده که
به مجموع آن زندگی می‌گویند..
دیدگاه ها (۱)

زن‌ها را باید آهستـه در آغوش کشید!آن‌ها در زندگی آن‌قدر برای...

یکی باید باشـــه که آدمو صدا کنه، که بااسم کوچیک صدا کنه یه‌...

درخت که میشوم تو پاییزی !کشتی که میشومتو بی نهایت طوفان ها ؛...

و باز شب رسید !آتش عشقت شعله ور شد در من مثل دردی افتاده ای ...

جایی را ترک کردمکه در آن خوشحال نبودمو ترک آنجا نیز مرا خوشح...

من چه می دانستم که دل عاشق را می دَرنداز درون سینه ام قلب و ...

پیامبر خدا«ص»فرمودند :در روز قیامت بچه سقط شده کنار درب بهشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط