عشق عجیب من
عشق عجیب من
𝚙𝚊𝚛𝚝𝟷𝟷
ا. ت: خیلی بدجنسی احمق...
ته نیم نگاهی به ا. ت میندازه
ته: احمق منم یا تو که اون کوکو دوس داری؟ البته حقم داری کوک فوقالعادست، ولی فقط برای من(ادمین تهکوکره)
ا. ت: تا کی منو اینحا نگه میداری؟ من میخوام برم خونه
دخترک نمیتونه خودشو کنترل کنه و بلند بلند گریه میکنه، تهیونگم که عاشقش بود، قند تو دلش اب میشه و شروع به نوازش کردن ا. ت میکنه
ا. ت اروم میشه و اشکاشو پاک میکنه
چند روزی میگذره و همه اعضا نگران ا. ت بودن، مخصوصا کوک. ولی ته فقط جلوی اعضا خودشو نگران نشون میداد ولی خیالش راحت بود، تو این چند روز ا. ت عاشق رفتارای ته و محبتاش شده بود، بین دوراهی گیر کرده بود.... تنها سوالش از خودش این شده بود که کوک یا ته؟
ا. ت ازینکه ته بهش اسیب نمیزنه مطمئن بود، ولی میدوست اگه برگرده پیش کوک و کوک بفهمه فرصت داشت که ازش کمک بخوادو نخواست، ممکنه بلای واقعا بدی سرش بیاد
در هرحال این یه مثلث عشقی بود، ا. ت دوتاشونو هم دوست داشت و این دو نفر در حال رقابت بودن، ته به کوک فهمونده بود که عاشق ا. ته و اونا شده بودن رقیب هم، درحالی که قبلا عشق هم بودن...
[چندین سال پیش]
تهکوک عاشق هم بودن و یه کاپل واقعی بودن، ولی کوک کم کم داشت ازین رابطه خسته میشد، دوتاشونم روحیه تاپ بودن داشتن ولی هر دفه یکی مجبور میشد تاپ بشه و این برا هیچکدومشون لذتی نداشت، با وجود عشقشون به هم دیگه حتی دیدن روی هم براشون حال به همزن بود،روزی کوک برای کات با ته اقدام کرد و ته هم چون خسته بود قبول کرد اما ایا روزی میرسه که رابطه این دو درست بشه؟ خدامیدونه(منم میدونم)
[زمان حال]
چند وقتی میگذره و ا. ت ته رو راضی میکنه برگرده پیش کوک ولی تو قلبش درد شدیدی رو حس میکرد چون نمیخواست قلب کوک رو بشکونه و یا ته رو ناراحت کنه، ولی ناچار به انتخاب بود، پس ترجیح میداد کوک برادر ناتنیشو انتخاب کنه تا هواشو داشته باشه البته به اینم اشاره کنم که ته افسردگی گرفته....
ادامه دارد....
حمایت؟؟
شرط: 20 لایک، 333 فالوور
𝚙𝚊𝚛𝚝𝟷𝟷
ا. ت: خیلی بدجنسی احمق...
ته نیم نگاهی به ا. ت میندازه
ته: احمق منم یا تو که اون کوکو دوس داری؟ البته حقم داری کوک فوقالعادست، ولی فقط برای من(ادمین تهکوکره)
ا. ت: تا کی منو اینحا نگه میداری؟ من میخوام برم خونه
دخترک نمیتونه خودشو کنترل کنه و بلند بلند گریه میکنه، تهیونگم که عاشقش بود، قند تو دلش اب میشه و شروع به نوازش کردن ا. ت میکنه
ا. ت اروم میشه و اشکاشو پاک میکنه
چند روزی میگذره و همه اعضا نگران ا. ت بودن، مخصوصا کوک. ولی ته فقط جلوی اعضا خودشو نگران نشون میداد ولی خیالش راحت بود، تو این چند روز ا. ت عاشق رفتارای ته و محبتاش شده بود، بین دوراهی گیر کرده بود.... تنها سوالش از خودش این شده بود که کوک یا ته؟
ا. ت ازینکه ته بهش اسیب نمیزنه مطمئن بود، ولی میدوست اگه برگرده پیش کوک و کوک بفهمه فرصت داشت که ازش کمک بخوادو نخواست، ممکنه بلای واقعا بدی سرش بیاد
در هرحال این یه مثلث عشقی بود، ا. ت دوتاشونو هم دوست داشت و این دو نفر در حال رقابت بودن، ته به کوک فهمونده بود که عاشق ا. ته و اونا شده بودن رقیب هم، درحالی که قبلا عشق هم بودن...
[چندین سال پیش]
تهکوک عاشق هم بودن و یه کاپل واقعی بودن، ولی کوک کم کم داشت ازین رابطه خسته میشد، دوتاشونم روحیه تاپ بودن داشتن ولی هر دفه یکی مجبور میشد تاپ بشه و این برا هیچکدومشون لذتی نداشت، با وجود عشقشون به هم دیگه حتی دیدن روی هم براشون حال به همزن بود،روزی کوک برای کات با ته اقدام کرد و ته هم چون خسته بود قبول کرد اما ایا روزی میرسه که رابطه این دو درست بشه؟ خدامیدونه(منم میدونم)
[زمان حال]
چند وقتی میگذره و ا. ت ته رو راضی میکنه برگرده پیش کوک ولی تو قلبش درد شدیدی رو حس میکرد چون نمیخواست قلب کوک رو بشکونه و یا ته رو ناراحت کنه، ولی ناچار به انتخاب بود، پس ترجیح میداد کوک برادر ناتنیشو انتخاب کنه تا هواشو داشته باشه البته به اینم اشاره کنم که ته افسردگی گرفته....
ادامه دارد....
حمایت؟؟
شرط: 20 لایک، 333 فالوور
۶.۲k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.