رمان اوشینوکو ساخت خودم
رمان اوشینوکو ساخت خودم ❤
پارت سوم:
آریما و اکوا میرن بیرون.
اکوا: کانا امروز روز ولنتاین هست ( حالا بچه فکر کنیم هست...)
کانا:اوه آره! یادم رفت!
کانا تو ذهنش: نکنه منو برای ولنتاین آورده بیرون🥴🥴
رفتن توی کافه نشستن و سفارش دادن.
اکوا: کانا از کی خوشت میاد؟
کانا تو دهنش:واییییییییییی
کانا: کی من؟ ام... راستش میدونی من اینجوریم که
هرکی از من خوشش بیاد، منم دوسش دارم❤
اکوا:یعنی منو دوست داره؟🥴
کانا: چرا اینجوری شدی؟
اکوا هیچی تو فکر رفتم.
کانا تو ذهنش: دلم میخواد حسمو بهش بگم...
ادامه دارد...
چطوره؟
پارت سوم:
آریما و اکوا میرن بیرون.
اکوا: کانا امروز روز ولنتاین هست ( حالا بچه فکر کنیم هست...)
کانا:اوه آره! یادم رفت!
کانا تو ذهنش: نکنه منو برای ولنتاین آورده بیرون🥴🥴
رفتن توی کافه نشستن و سفارش دادن.
اکوا: کانا از کی خوشت میاد؟
کانا تو دهنش:واییییییییییی
کانا: کی من؟ ام... راستش میدونی من اینجوریم که
هرکی از من خوشش بیاد، منم دوسش دارم❤
اکوا:یعنی منو دوست داره؟🥴
کانا: چرا اینجوری شدی؟
اکوا هیچی تو فکر رفتم.
کانا تو ذهنش: دلم میخواد حسمو بهش بگم...
ادامه دارد...
چطوره؟
- ۱.۶k
- ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط