غنچه یاس کبود
#غنچه_یاس_کبود
#قسمت_هجدهم
🕰 کرم، زهد، عبادات، بزرگواری و تمام صفات نیکو و برگزیده ی پیامبرگونه ای که در تو بود، معاویه را سخت خشمگین کرده و به وحشت انداخته بود...
🪴 چون او با همه ی دنیایی که به دست آورده بود، ذره ای از فضایل تو را نداشت. او حاکم بر سرها بود و تو حاکم بر دل ها و او از همین می ترسید.
🌿 احساس حقارت می کرد که نزد فرزند رسول الله این گونه خوار و ذلیل و بی ارزش است و مردم او را فقط و فقط به نام حاکمی مستبد و ستمگر و مکار می شناسند و تو را به عنوان میوه ای از شجره ی طیبه ی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، آن هم میوه ی دل فاطمه سلام الله علیها دختر رسول الله احترام می گذارند.
🌿 هر چه با تو مبارزه می کرد، هر چه بر شیعیانت سخت می گرفت، هر چه کشت و کشتار می کرد، باز هم کافی نبود و سرانجام پیروز میدان دل ها تو بودی.
🪴 نمی دانست چه باید بکند. مستأصل و وامانده شده بود. تصمیمی بارها و بارها در فکر خبیثش چرخ می زد و آن هم قتل بهترین مخلوق خدا در روی زمین، یعنی حسن بن علی علیه السلام...
🌿 او خود می دانست که اگر دستش به خون تو آلوده شود، هیچ گاه و هیچ گاه ننگ کشتن فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از دامنش پاک نخواهد شد.
🌿 اما خشم او را با صبرت لبریز کرده بودی. ولی عقلش نبود که بر او حکم می کرد، بلکه شیطان بود. نه! نه! او خود شیطان و بهتر بگویم معلم شیطان بود.
🌿 کرور کرور شیطان را درس می داد و در آخر هم نقشه ای شیطانی برای قتل تو طراحی کرد. به دست نزدیک ترین به تو، آن هم در خانه... آری همسرت...
🪴 بارها و بارها گفته بودی که به دست همسرت جعده، دختر اشعث به شهادت خواهی رسید.
🌱 مستدرک الصحیحین، جلد ۳، صفحه ی ۱۷۶
🌿 و در پاسخ به این سؤال که چرا او را از منزل خویش بیرون نمی کنی فرموده بودی:
⚪️ چگونه این کار را بکنم که هنوز فعل خطایی از او سر نزده؟
🌿 این بود مردانگی و کرمت که همه را شیفته ی خود ساخته بود.
🌿 معاویه برای جعده هدایا و مالی فرستاده بود و به او وعده داده بود که اگر دستش به خون تو آلوده شود و تو را شهید کند، صد هزار درهم دیگر به او می دهد و او را به عقد فرزندش یزید در خواهد آورد.
#قسمت_هجدهم
🕰 کرم، زهد، عبادات، بزرگواری و تمام صفات نیکو و برگزیده ی پیامبرگونه ای که در تو بود، معاویه را سخت خشمگین کرده و به وحشت انداخته بود...
🪴 چون او با همه ی دنیایی که به دست آورده بود، ذره ای از فضایل تو را نداشت. او حاکم بر سرها بود و تو حاکم بر دل ها و او از همین می ترسید.
🌿 احساس حقارت می کرد که نزد فرزند رسول الله این گونه خوار و ذلیل و بی ارزش است و مردم او را فقط و فقط به نام حاکمی مستبد و ستمگر و مکار می شناسند و تو را به عنوان میوه ای از شجره ی طیبه ی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، آن هم میوه ی دل فاطمه سلام الله علیها دختر رسول الله احترام می گذارند.
🌿 هر چه با تو مبارزه می کرد، هر چه بر شیعیانت سخت می گرفت، هر چه کشت و کشتار می کرد، باز هم کافی نبود و سرانجام پیروز میدان دل ها تو بودی.
🪴 نمی دانست چه باید بکند. مستأصل و وامانده شده بود. تصمیمی بارها و بارها در فکر خبیثش چرخ می زد و آن هم قتل بهترین مخلوق خدا در روی زمین، یعنی حسن بن علی علیه السلام...
🌿 او خود می دانست که اگر دستش به خون تو آلوده شود، هیچ گاه و هیچ گاه ننگ کشتن فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از دامنش پاک نخواهد شد.
🌿 اما خشم او را با صبرت لبریز کرده بودی. ولی عقلش نبود که بر او حکم می کرد، بلکه شیطان بود. نه! نه! او خود شیطان و بهتر بگویم معلم شیطان بود.
🌿 کرور کرور شیطان را درس می داد و در آخر هم نقشه ای شیطانی برای قتل تو طراحی کرد. به دست نزدیک ترین به تو، آن هم در خانه... آری همسرت...
🪴 بارها و بارها گفته بودی که به دست همسرت جعده، دختر اشعث به شهادت خواهی رسید.
🌱 مستدرک الصحیحین، جلد ۳، صفحه ی ۱۷۶
🌿 و در پاسخ به این سؤال که چرا او را از منزل خویش بیرون نمی کنی فرموده بودی:
⚪️ چگونه این کار را بکنم که هنوز فعل خطایی از او سر نزده؟
🌿 این بود مردانگی و کرمت که همه را شیفته ی خود ساخته بود.
🌿 معاویه برای جعده هدایا و مالی فرستاده بود و به او وعده داده بود که اگر دستش به خون تو آلوده شود و تو را شهید کند، صد هزار درهم دیگر به او می دهد و او را به عقد فرزندش یزید در خواهد آورد.
۲.۴k
۰۲ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.