۲۶
بچه ها متاسفانه به یه مشکلی خوردم واقعا ببخشید ،،
صبح ، ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه ، عمارت `
با ضربه زدن جولی به در اتاق چشمای خون گرفته ات از هم باز شد ، جولی داخل اومد و بدون توجه به ات به سمت کمد کوچیک خاک خورده سفید کرم کنار اتاقک رفت ، درشو باز کرد و لباس خدمتکاری تمیزی از کاور در اورد و برای ات زمزمه کرد
جولی؛ پاشو پاشو که فکر کردم بیداری وایسون بفهمه انقدر دیر بلند شدی جر وارجر میشی ،
ات دستی رو صورتش کشید و سرشو برگردوند طرف عسلی کوچیک و نافرم کنار تخت ، ساعت و دید باورش نمیشد این ساعت دیره ،، دلش خونه گرمه خودشو میخواست، گرچه ات پرستار بود وعادت داشت بیخوابی و تحمل کنه .
نگای جولی بالاخره به ات افتاد که صداش اوج گرفت
جولی؛ دختررر تو چرا انقدررر چشات قرمزهه ؟
- آروم بابا ، عادت دارم ، توهم باید با این چشا کنار بیای.
ات تازه ساعت ۷ خوابش برده بود .
جولی لباسارو گذاشت رو تخت و به شونه روی میز اشاره زد
جولی ؛ لباستو بپوش ، موهاتم شونه بزن اقای جئون از نامرتبی بدش میاد
- باشههههه
جولی ؛ عصاب مصابم نداری که انگاری ، از دفعه بعد دیگه من نمیتونم بیاما خودت کاراتو بکن بچه نینی !
جولی رفت بیرون . ات کش و قوصی به کمرش داد و بلند شد . لباس خدمتکاری و تنش کرد ، انقدر حال روحیش داغون بود که میگفتی چیشده گریش میگرفت ، دختری که گریه اصلا نمیکرد و انقدر قوی و از سنگ ساخته شده بود که پاهاش جلوی حرف زور خم نمیشد.
ولی حالا ... هنوز خودشو محکم گرفته بود و نمیزاشت زمین بخوره . لباسو تنش کرد با لباس بقیه پیشخدمتا متفاوت بود ، مشکی و سفید بود . و حالت سرفان داشت . بایک نیم بودت پاشنه ۲ سانت . سرفان تا رون پا . موهاشو شونه کرد و دورش وا گذاشت . از در بیرون رفت و از پله ها پایین رفت که نگاه کل اون سالن بزرگ که مال خدمتکار ها بود ، سمتش جذب شد . جولی وسط سالن داشت با مردی که مال فروش میوه جات بود صحبت میکرد که سرشو چرخونددو با ات مواجه شد . موهای اون توجه همرو سمت خودش جذب کرده ! به سرعت طرف ات دوید و بازوش و گرفت و از پله ها بالا رفت ات هم دنبال جولی رفت ، جولی در اتاق و باز کرد و ات و هل داد داخل
- چیشده؟ چته ؟ دستم درد گرفت!
جولی ؛ اوف ... ببخشید ! وای یادم رفتتتت
- چییی؟
جولی ؛ اینجا هیچکس حق باز گذاشت و ریختن موهاش دور خودش و نداره ! قانون ۳ ماهه که اقای جئون تائين کردن !
- چه مزخرف !
جولی ؛ خیلیا میگن داستانی پشت این موضوع و قانون هست ! تنها کسی که اینجا موهاشو بازه ، تابلو عکس مادر اقای جئون روی میزشه ! هیچکس وارد اتاق اصلی اقای جئون نشده ! بشه مساوی با قتلشه ! حتی جیهو و وایسون فقط داخل اتاق کار میرن ، ولی داخل اتاق اصلی جئون نه!
- اوه .. اوکی ...
ات با یه حرکت موهاشو دم اسبی بست .
صبح ، ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه ، عمارت `
با ضربه زدن جولی به در اتاق چشمای خون گرفته ات از هم باز شد ، جولی داخل اومد و بدون توجه به ات به سمت کمد کوچیک خاک خورده سفید کرم کنار اتاقک رفت ، درشو باز کرد و لباس خدمتکاری تمیزی از کاور در اورد و برای ات زمزمه کرد
جولی؛ پاشو پاشو که فکر کردم بیداری وایسون بفهمه انقدر دیر بلند شدی جر وارجر میشی ،
ات دستی رو صورتش کشید و سرشو برگردوند طرف عسلی کوچیک و نافرم کنار تخت ، ساعت و دید باورش نمیشد این ساعت دیره ،، دلش خونه گرمه خودشو میخواست، گرچه ات پرستار بود وعادت داشت بیخوابی و تحمل کنه .
نگای جولی بالاخره به ات افتاد که صداش اوج گرفت
جولی؛ دختررر تو چرا انقدررر چشات قرمزهه ؟
- آروم بابا ، عادت دارم ، توهم باید با این چشا کنار بیای.
ات تازه ساعت ۷ خوابش برده بود .
جولی لباسارو گذاشت رو تخت و به شونه روی میز اشاره زد
جولی ؛ لباستو بپوش ، موهاتم شونه بزن اقای جئون از نامرتبی بدش میاد
- باشههههه
جولی ؛ عصاب مصابم نداری که انگاری ، از دفعه بعد دیگه من نمیتونم بیاما خودت کاراتو بکن بچه نینی !
جولی رفت بیرون . ات کش و قوصی به کمرش داد و بلند شد . لباس خدمتکاری و تنش کرد ، انقدر حال روحیش داغون بود که میگفتی چیشده گریش میگرفت ، دختری که گریه اصلا نمیکرد و انقدر قوی و از سنگ ساخته شده بود که پاهاش جلوی حرف زور خم نمیشد.
ولی حالا ... هنوز خودشو محکم گرفته بود و نمیزاشت زمین بخوره . لباسو تنش کرد با لباس بقیه پیشخدمتا متفاوت بود ، مشکی و سفید بود . و حالت سرفان داشت . بایک نیم بودت پاشنه ۲ سانت . سرفان تا رون پا . موهاشو شونه کرد و دورش وا گذاشت . از در بیرون رفت و از پله ها پایین رفت که نگاه کل اون سالن بزرگ که مال خدمتکار ها بود ، سمتش جذب شد . جولی وسط سالن داشت با مردی که مال فروش میوه جات بود صحبت میکرد که سرشو چرخونددو با ات مواجه شد . موهای اون توجه همرو سمت خودش جذب کرده ! به سرعت طرف ات دوید و بازوش و گرفت و از پله ها بالا رفت ات هم دنبال جولی رفت ، جولی در اتاق و باز کرد و ات و هل داد داخل
- چیشده؟ چته ؟ دستم درد گرفت!
جولی ؛ اوف ... ببخشید ! وای یادم رفتتتت
- چییی؟
جولی ؛ اینجا هیچکس حق باز گذاشت و ریختن موهاش دور خودش و نداره ! قانون ۳ ماهه که اقای جئون تائين کردن !
- چه مزخرف !
جولی ؛ خیلیا میگن داستانی پشت این موضوع و قانون هست ! تنها کسی که اینجا موهاشو بازه ، تابلو عکس مادر اقای جئون روی میزشه ! هیچکس وارد اتاق اصلی اقای جئون نشده ! بشه مساوی با قتلشه ! حتی جیهو و وایسون فقط داخل اتاق کار میرن ، ولی داخل اتاق اصلی جئون نه!
- اوه .. اوکی ...
ات با یه حرکت موهاشو دم اسبی بست .
۱۱.۴k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.