گلدان شمعدانی و چشمان خیس زن
گلدان شمعدانی و چشمان خیس زن
اندوههای چیدهشده در اتاق من
تو روی تکهابر سفیدی نشستهای
این باد دکمههای تو را کنده از بدن
هی مثل زخم میشکفی روی زندگیم
پاییزِ زعفرانیِ افتاده از دهن
پروانهای که روی صدایم نشسته است
اصرار میکند به پریدن، به سوختن
آیا در شکستهای که تو را برد برنگشت؟
با بوی زنجبیل و سکنگور و نسترن
بسیار خستهام، که برایم کمی بخند
ای اتفاق تازۀ آمادۀ شدن
دلتنگیام مسافر تنهای ریلهاست
تنهائیام به وسعت یک گله کرگدن
من از حیاط حوض ندارد، دلم گرفت
از آسمان احمق بیماه کاملاً
گنجشک شیشهای لطفاً روی روسریت
اندوه قلب کوچک من را گره بزن
#جواد_گنجعلی
@dastkhatcafe
اندوههای چیدهشده در اتاق من
تو روی تکهابر سفیدی نشستهای
این باد دکمههای تو را کنده از بدن
هی مثل زخم میشکفی روی زندگیم
پاییزِ زعفرانیِ افتاده از دهن
پروانهای که روی صدایم نشسته است
اصرار میکند به پریدن، به سوختن
آیا در شکستهای که تو را برد برنگشت؟
با بوی زنجبیل و سکنگور و نسترن
بسیار خستهام، که برایم کمی بخند
ای اتفاق تازۀ آمادۀ شدن
دلتنگیام مسافر تنهای ریلهاست
تنهائیام به وسعت یک گله کرگدن
من از حیاط حوض ندارد، دلم گرفت
از آسمان احمق بیماه کاملاً
گنجشک شیشهای لطفاً روی روسریت
اندوه قلب کوچک من را گره بزن
#جواد_گنجعلی
@dastkhatcafe
۱.۴k
۲۷ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.