در این هیاهوی خلق

در این هیاهوی خلق
که پُتک بر آرامش ات میزند
دلم پیاده رویی میخواهد , بارانی
دست خودم را بگیرم
برویم صحبت کنان
تا انتهای گریستنِ آخرین ابرِ زندگی
نفرین به اجتماع
که نمی گذارد صدا به صدا برسد
دیدگاه ها (۴)

ببخشید ولی من رفتم...خدافظی کردم از شهرم...خدافظی کردم از قل...

ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ؛ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ،ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ ،ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط