پیرمرد ساز میزند و با هر نت دل من ریش میشود

پیرمرد ساز میزند... و با هر نت، دل من ریش میشود...
تمام دیروز حواسم را پرت کرده ام...
پرت نبودنت...
با خودم هزارتا فکر کرده ام...
مشاور گفته فکرهای مثبت...
و من دارم فکر میکنم که برای تو چه فکر مثبتی داشته باشم بهتر است؟
خانم مشاور...
آدم اگر عاشق نباشد میتواند ذهنش را هر طرفی خواست ببرد...
اما عاشق غم یار دارد...
در گوشی میگویم حتی اگر خود یار هم غم یار داشته باشد...
پس تصحیح میکنم
عاشق غمِ غمِ یار دارد...
و حالا من هرچقدر ذهنم را ببرم روی اینکه مشغول است... اوضاع خوب است...
همه چیز مرتب است...
مگر میشود؟
هنوز اینقدر از تو دور نشده ام بفهمم چقدر غم توی خداراشکر گفتنت گیر کرده است...
حالا اصلا خدارا شکر سر جایش...
تو حالت چطور است؟
خدارا که همیشه شکر... چه حال بد و چه حال خوب...
اما تو حالت چطور است؟
پیرمرد ساز میزند و من به صدای گرفته ات فکر میکنم و به غمی که آبستنی...
دیدگاه ها (۱)

یک روزی که خوشحالتر بودم...

از خون جوانان وطن

سرفه

نظر رهبری درباره خیام

عاشق شدن یعنی نتونی روز و شب از فکرش بیای بیرون جوری که حتی ...

چرا واقعا حس میکنین من دوستون ندارم چرا فکر میکنین برام مهم ...

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط