چه اضطراب و چه باکی ز آفتاب قیامت که زیر سایه این خیمه کر
چه اضطراب و چه باکی ز آفتاب قیامت
که زیر سایه این خیمه کرده ایم اقامت
شفیع گریه کنانش ائمه اند یکایک به این دلیل که جمع است در حسین امامت
کسی که آه ندارد چه سود آه خجالت کسی که اشک ندارد چه سود اشک ندامت
چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسی که بارعلم را به شانه اش نکشیده ست بعید نیست بمیرد به زیر بار ملامت
کسی که در پی کار حسین نیست، محال است که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید ز دوستی چه نشانی زشیعگی چه علامت
کسی که در کفنش تربت حسین نباشد چه خاک بر سر خود می کند به روز قیامت
کسی که قبر حسین را ندید و رفت زدنیا به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت
به روزحشر که جمله فقیر وکاسه بدستند خدا به زائر تو می دهد مقام زعامت
غبار خاک عزای تو را که بر سر ما شد برابرش نکنم با هزار تاج کرامت
چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت
پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی خدا قیامت خود را سند زده ست به نامت
علی اکبر لطیفیان
شفیع گریه کنانش ائمه اند یکایک به این دلیل که جمع است در حسین امامت
کسی که آه ندارد چه سود آه خجالت کسی که اشک ندارد چه سود اشک ندامت
چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسی که بارعلم را به شانه اش نکشیده ست بعید نیست بمیرد به زیر بار ملامت
کسی که در پی کار حسین نیست، محال است که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید ز دوستی چه نشانی زشیعگی چه علامت
کسی که در کفنش تربت حسین نباشد چه خاک بر سر خود می کند به روز قیامت
کسی که قبر حسین را ندید و رفت زدنیا به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت
به روزحشر که جمله فقیر وکاسه بدستند خدا به زائر تو می دهد مقام زعامت
غبار خاک عزای تو را که بر سر ما شد برابرش نکنم با هزار تاج کرامت
چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت
پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی خدا قیامت خود را سند زده ست به نامت
علی اکبر لطیفیان
۳.۶k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.