خاطراتشهید

#خاطرات_شهید

▫️«محمد مجیدزاده» فرزند شهید «محمدتقی مجیدزاده» که در کنار یادمان شهدای گمنام «شلمچه» برای دانش‌آموزان سخن می‌گفت،توضیح داد:

▫️ پدرم یک بار در سال 63 به مناطق درگیری کردستان در شهر «بانه» رفت و با نیروهای حزب «کومله» درگیر شد و به اسارت آنها درآمد.

آنها پدرم را پس از گذشت حدود سه تا چهار ماه از اسارتش، در فصل زمستان و در برف‌ سنگین کردستان و بدون لباس و کفش رها کردند.

▫️پدرم پاسدار بود و در مدت اسارتش به هیچ وجه این مسئله را بازگو نکرد چون اگر ضدانقلاب پاسدار بودندش را می‌فهمیدند قطعا به طور معمول که سر پاسداران را می‌بریدند سر او را نیز از تنش جدا می‌کردند.

‌✍️ راوی فرزندشهید

#شهید_محمد_تقی_مجید_زاده🌷
دیدگاه ها (۰)

🌸🍃..🌱 حجاب یعنی:بی نیاز از هر نگاهی جز نگاه خدا .🌱الّلهُـــم...

‍<<ولاتحسبن_الذين_قتلوا_في_سبيل_الله_امواتا_بل_أحياء_عند_ربه...

#معرفی_کتاب 🍃ساره 🍃 (خاطرات...

🌷شهید ناصر صفری🌷دخترش هر هفته یه نقاشی برا باباش میکشیدو میا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط