کاش می شد شبی از پشت همین در برسد

کاش می شد شبی از پشت همین در برسد
نا امیدانه بخواهم بروم، سر برسد

مثل آن کودک گمگشته که با نذر و دعا
ناگهان در وسط گریه ی مادر برسد


#رویا_باقری
دیدگاه ها (۴)

از تو...شبی جا مانده در منکه هرگز صبح نخواهد شد،،،#عباس_حسین...

گفت که تو شمع شدی، قـبلۀ این جـمع شدیجمع نی‌ام، شمع نی‌ام، د...

دیوار،،،دردش گرفته بودوقتی به او تکیه داده بودموبه تو فکر می...

بی صدا تر ز سکوتیم ولی گاه خروش نعره‌ی ماست که در گوش شما می...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

عشق یک شیشه انگور کنار افتاده استکه اگر کهنه شود مست ترت خوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط