ای فرزند آدم،
ای فرزند آدم،
راست نمی گوید آنکه از عشق من دم می زند
اما چون شب بر دیارش پرده می کشد سر به بالین می گذارد و می خوابد
آیا هر عاشقی دوست ندارد که با معشوق خود تنها باشد؟
آیا هر عاشقی انتظار نمی کشد
که فرصتی برای گفت و گوی معشوق در خلوت بیابد؟
آنکه مرا دوست دارد فراموشم نمی کند
من هر شب به سراغ دوستان و یاران خود می آیم
و چشمانشان را بر دلهایشان می گشایم
تا با من رو در رو سخن بگویند و در تاریکی شب با من حرف بزنند
و مرا نزدیک خود بیابند و پاسخ مرا به پرسش های خود بشنوند.
راست نمی گوید آنکه از عشق من دم می زند
اما چون شب بر دیارش پرده می کشد سر به بالین می گذارد و می خوابد
آیا هر عاشقی دوست ندارد که با معشوق خود تنها باشد؟
آیا هر عاشقی انتظار نمی کشد
که فرصتی برای گفت و گوی معشوق در خلوت بیابد؟
آنکه مرا دوست دارد فراموشم نمی کند
من هر شب به سراغ دوستان و یاران خود می آیم
و چشمانشان را بر دلهایشان می گشایم
تا با من رو در رو سخن بگویند و در تاریکی شب با من حرف بزنند
و مرا نزدیک خود بیابند و پاسخ مرا به پرسش های خود بشنوند.
۲.۰k
۰۱ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.