باز دلتنگی را

باز دلتنگی را ...!
بی سبب در شب آییـنه سـرودن دادم
آی همسایه ترین عابر شب !!
تو ڪه از کوچه تنهایی من رد شده ای
در ڪجای جهـت فــریادم ...
رد این زمزمه را میشنوی ؟!!
من هنوز دلتنگم ...
من هنـــوز با ضـــربان نفسـت میخوانم

توڪجای #شب بی آینه ها جاماندی...؟!


#قدیر_عبدالهی
دیدگاه ها (۱)

گر تو فرهادِ زمانینظری نیز به من کنکه به دیوانگی از عشق تو ...

در سینه ی من یک «طُ» نفس می کشد...گاهی، بی نهایت #عاشق است ...

مـــن لبخند مـــی زنم ،از تـــه دل مــی خندم ، گاهــی مست مـ...

در نهایت واژه ها و رویاهام فریاد میزنم ،دوست دارم .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط