کیوت ولی خشن پارت
کیوت ولی خشن پارت ۲۳
خشکت زد نمیدونستی چی بگی سرتو انداختی پایین
کوک : به نعفته جوابمو بدی
سرتو اوردی بالا با صدای خیلی آروم گفتی
ا.ت : آره (با صدای کم)
کوک : نشنیدم
ا.ت : آره
از پشت میزش اومد بیرون اومد سمتت
یه احساس عجیب داشتی نمیدونستی میخواد چیکار بکنه همونقدر که میومد جلو تو میرفتی عقب و عقب تر
دیگه نمیتونستی بری عقب پشت سرت مبل بود روتو برگردوندی سمت پایه ی مبل اونم هلت داد افتادی روی مبل بعد اومد روت
داشتی میلرزیدی و قبلت تند تند میزد
جونگکوک دستشو گذاست رو قلبت و گفت
کوک : بهتره به این شرایط عادت کنی چون از الان سند قلبت به نام منه ، اراده کنم می ایسته
فقط داشتی با چشمات دنبالش میکردی همزمان هم داشتی میلرزیدی (چته مگه کم اومده روت تو داستان)
داشت بهت نگاه میکرد ، کم کم نگاهش رفت سمت لباتو بهت نزدیک شد توهم همونجا خشکت زده بود (مثل برج زهر مار)
وقتی لباشو گذاشت رو لبات احساس خوبی داشتی انگار از الان یه بادیگارد شخصی داشتی که به وقتش خودشو برات فدا کنه ، نه یه دوست پسر که فقط دوستت داشته باشه
خب اینم از این بعدی رو الان بذارم یا صبر میکنین تا فردا ؟
خشکت زد نمیدونستی چی بگی سرتو انداختی پایین
کوک : به نعفته جوابمو بدی
سرتو اوردی بالا با صدای خیلی آروم گفتی
ا.ت : آره (با صدای کم)
کوک : نشنیدم
ا.ت : آره
از پشت میزش اومد بیرون اومد سمتت
یه احساس عجیب داشتی نمیدونستی میخواد چیکار بکنه همونقدر که میومد جلو تو میرفتی عقب و عقب تر
دیگه نمیتونستی بری عقب پشت سرت مبل بود روتو برگردوندی سمت پایه ی مبل اونم هلت داد افتادی روی مبل بعد اومد روت
داشتی میلرزیدی و قبلت تند تند میزد
جونگکوک دستشو گذاست رو قلبت و گفت
کوک : بهتره به این شرایط عادت کنی چون از الان سند قلبت به نام منه ، اراده کنم می ایسته
فقط داشتی با چشمات دنبالش میکردی همزمان هم داشتی میلرزیدی (چته مگه کم اومده روت تو داستان)
داشت بهت نگاه میکرد ، کم کم نگاهش رفت سمت لباتو بهت نزدیک شد توهم همونجا خشکت زده بود (مثل برج زهر مار)
وقتی لباشو گذاشت رو لبات احساس خوبی داشتی انگار از الان یه بادیگارد شخصی داشتی که به وقتش خودشو برات فدا کنه ، نه یه دوست پسر که فقط دوستت داشته باشه
خب اینم از این بعدی رو الان بذارم یا صبر میکنین تا فردا ؟
- ۱۱.۳k
- ۰۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط