در درون عشق

~ در درون عشق ~
part ²
جئونگ چشمش به پسرى كيوت و بامزه مى افته كه با لباس هاى كثيف تو خيابون راه ميره. ناكهان وقتى پسر حواسش نيست، يه كاميون بزرك از يشتش نزديك مى شه و دختر سريع راميونها رو از دستش مى افته و دست پسر رو می‌کشه بغل پیاده رو
دختر كه هنوز چشمش به زمين دوخته شده، با نيشخندى میگه: «ببينم، نكنه عقلت رو از دست دادى! مكه نمى بينى كاميون داره مياد؟»
جئونگ وقتى به پسره نكاه میكنه و دلش يهو مى لرزه، سعى میكنه به روى خودش نياره و با نيشخندى اضافه میكنه:
می‌خوای رامیان بخوریم؟
يسركه از اين اشارهى تلويحى خجالت زده شده، با هيجان و كمى شرمندكى میگه ممنون وفرار مركنه، و جئونگ با لبخند میگه: «احمق دوست داشتنى...»

مایل به پارت ۳؟..
دیدگاه ها (۱۵)

ولی زیباییمون 🫠🫠ی چـی بـرای کسآنـی کـه آسیایـی هـآرو مسـخـر...

ولی کراشم تو واقعیت>>🫵🏻🎀

به [ part ] یک رمان در درون عشق خوش اومدین🤲🏻😅🌸~ در درون عشق ...

سلاممم💗ادمین تون یه تصمیم هیجان‌انگیز گرفتهقراره اولین رمان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط