شیخی پای منبر داشت از حلال و حرام میگفت
شیخی پای منبر داشت از حلال و حرام میگفت :
ڪه سه تا دزد خونۀ تاجر دینداری رو زدن و ڪلی پول و سڪه روی خر صاحبخانه گذاشتن و فرار ڪردن ، توی مسیر دوتاشون نقشه میڪشن و سوم رو واسه اینڪه سهم بیشتری بشون برسه میڪشن ، بعدش آب و غذایی خوردن و باز به راه افتادن ڪه یه دفعه یڪیشون خنجر ڪشید و شریک دومی رو هم ڪشت ، شب ڪه شد دزد آخر دلدرد شدیدی گرفت و بر اثر سمی ڪه شریڪش قبل از مرگ توی غذاش ریخته بود مُرد ، الاغم ڪه تنها مونده بود راه منزل صاحبش رو پیش گرفت و به همراه مال دزدی دوباره به خانۀ تاجر برگشت ... این یعنی مال حلال همیشه به صاحبش برمیگرده ...!!
مردم پای منبر صلوات فرستادن یهو یه معتاد از وسط جمع پرسید حاج آقا مگه نگفتی همۀ دزدا مردن پس این جریان رو ڪی واسه شما تعریف ڪرد ، خره ؟ بعد از آنروز ڪسی شیخ را ندید
ڪه سه تا دزد خونۀ تاجر دینداری رو زدن و ڪلی پول و سڪه روی خر صاحبخانه گذاشتن و فرار ڪردن ، توی مسیر دوتاشون نقشه میڪشن و سوم رو واسه اینڪه سهم بیشتری بشون برسه میڪشن ، بعدش آب و غذایی خوردن و باز به راه افتادن ڪه یه دفعه یڪیشون خنجر ڪشید و شریک دومی رو هم ڪشت ، شب ڪه شد دزد آخر دلدرد شدیدی گرفت و بر اثر سمی ڪه شریڪش قبل از مرگ توی غذاش ریخته بود مُرد ، الاغم ڪه تنها مونده بود راه منزل صاحبش رو پیش گرفت و به همراه مال دزدی دوباره به خانۀ تاجر برگشت ... این یعنی مال حلال همیشه به صاحبش برمیگرده ...!!
مردم پای منبر صلوات فرستادن یهو یه معتاد از وسط جمع پرسید حاج آقا مگه نگفتی همۀ دزدا مردن پس این جریان رو ڪی واسه شما تعریف ڪرد ، خره ؟ بعد از آنروز ڪسی شیخ را ندید
- ۱.۲k
- ۲۳ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط