خاطرات حجه الاسلام قراءتی
#خاطرات_حجه_الاسلام_قراءتی
در زمان #جنگ_تحمیلی، سفری به چین داشتم.هنگام برگشتن در فرودگاه، عدّه ای از#تاجران نشسته بودند. تا من وارد سالن انتظار شدم و مرا شناختند؛ صلواتی ختم کردند که من از نحوه آن فهمیدم این نوعی انتقاد و اعتراض است. بعد یکی از آنان کنار من نشست و گفت: آقای قرائتی! ممکن است ما ساک شما را ببینیم. من متوجّه شدم که آنها فکر می کنند ما هم تجارت می کنیم. ساک را به او دادم واو هم در مقابل همه ساک را باز کرد، دیدند یک مقداری کتاب و یادداشت و لباس است. تعجب کردند وباز یک صلواتی ختم کردند که فهمیدم این صلوات از روی علاقه، صمیمیّت ومحبّت است!
.
#لقمه_حرام
رفتاری از یک معمار دیدم که مرید او شدم.ایشان را برای قیمت گذاری خانه #شهیدی بردند، شخصی به او گفت: اینها خانواده شهید هستند کمی چرب تر قیمت کن. گفت: شما میخواهی بچه های شهید لقمه حرام بخورند؟ من هرگز اینکار را نمی کنم.
.
در زمان #جنگ_تحمیلی، سفری به چین داشتم.هنگام برگشتن در فرودگاه، عدّه ای از#تاجران نشسته بودند. تا من وارد سالن انتظار شدم و مرا شناختند؛ صلواتی ختم کردند که من از نحوه آن فهمیدم این نوعی انتقاد و اعتراض است. بعد یکی از آنان کنار من نشست و گفت: آقای قرائتی! ممکن است ما ساک شما را ببینیم. من متوجّه شدم که آنها فکر می کنند ما هم تجارت می کنیم. ساک را به او دادم واو هم در مقابل همه ساک را باز کرد، دیدند یک مقداری کتاب و یادداشت و لباس است. تعجب کردند وباز یک صلواتی ختم کردند که فهمیدم این صلوات از روی علاقه، صمیمیّت ومحبّت است!
.
#لقمه_حرام
رفتاری از یک معمار دیدم که مرید او شدم.ایشان را برای قیمت گذاری خانه #شهیدی بردند، شخصی به او گفت: اینها خانواده شهید هستند کمی چرب تر قیمت کن. گفت: شما میخواهی بچه های شهید لقمه حرام بخورند؟ من هرگز اینکار را نمی کنم.
.
۷۶۶
۱۷ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.